توضیحات
عنوان فارسی:اقتصاد سیاسی لیبرالیزاسیون اقتصادی در ونزوئلا
عنوان انگلیسی مقاله ترجمه شده:
THE POLITICAL ECONOMY OF ECONOMIC LIBERALISATION IN VENEZUELA
برنامه ی بحران دولتها مرکز تحقیق توسعه
تعرفهی کار شمارهی 46
اقتصاد سیاسی لیبرالیزاسیون اقتصادی در ونزوئلا
جاناتان دیجان
مرکز تحقیق توسعه
LSE
جون 2004
کپیرایت جاناتان دیجان، 2004
اگرچه هر تلاشی به منظور تضمین صحت و قابلیت اطمینان ماده منتشر شده در این تعرفهی کاری است، مرکز تحقیق توسعه و LSE مسئولیتی در قبال صحت ادعاها و درستی اطلاعات ارائه شده توسط شرکتکنندهها ندارد.
تمامی حقوق محفوظ است. هیچ بخشی از این نشریه ممکن نیست بازتولید شود، در یک سیستم بازیابی ذخیره شود یا در شکلی دیگر یا به هر وسیلهای بدون اجازهی کتبی قبلی ناشر منتشر شود و یا در هر شکلی به جز آنچه منتشر شده است، به گردش درآید و بخشنامه شود.
درخواست اجازه برای بازتولید این تعرفهی کاری، از هر بخشی از آن، باید به آدرس زیر فرستاده شود:
سردبیر، برنامهی بحران دولتها، مرکز تحقیق توسعه، DESTIN، LSE، خیابان هافتون، لندن WC2A 2AE.
برنامه ی بحران دولت
اقتصاد سیاسی لیبرالیزاسیون اقتصادی در ونزوئلا
جاناتان دیجان
مرکز تحقیق و توسعه، LSE
این مقاله تأثیر سیاسی برنامه های لیبرالیزاسیون اقتصادی در ونزوئلا بین سالهای 1989 و 1998 را میآزماید. ونزوئلا، یک دموکراسی دیرین، فروپاشی سیاسی مجازی را تجربه کرده است. مارپیچ رو به پايين سريع شاهد بحرانهای افزايشی در ادارهی دولت بوده است که توسط فروپاشي دو حزب سياسي اصلی، افزايش قطبيت سياسي، تلاشهاي مکرر کودتا، افزايش هشداردهنده غيبت رایدهنده، استفاده رو به رشد از رسواييهاي فساد به عنوان ابزار رقابتهای سیاسی، افزایش روزافزون تظاهرات خیابانی و اغلب خشونتآمیز، افزایش چشمگیر جرم و جنایت، افزایش ناآرامیهای کارگری از جمله اعتصاب کارگران ملی دو ماهه و بازگشت لفاظیها و سیاستهای پوپولیستی رادیکالی همراه با یک ریاست جمهوری طرفدار استبداد که از اواخر دهه 1940 در ونزوئلا نبود، معلوم شدهاند. مشایعت افزایش در عدم ادارهی دولت، یک بحران اقتصادی شدید بوده است. در بازهی زمانی 2002-1988، کاهش درآمد به سرانه همواره بین بدترینها در آمریکای لاتین و افزایش درصد ناخالصی درآمد، فقر و استخدام غیررسمی در بین بیشترینها در قاره بودهاند. کمبودهای تنظیمی نیز در مرکز یکی بدترین فروپاشیهای بانکی آمریکای لاتین در دههی 1990 بودند.
از بسیاری از جهات، ونزوئلا نامزدی برای فروپاشی سیاسی و اقتصادی بود. اول از همه، دولت ونزوئلا مجبور به مبارزه با منازعات قومی، منطقهای، قبیلهای یا مذهبی نبوده است که حکومت و حفظ نظم اجتماعی به ویژه در بسیاری از نقاط جهان در حال توسعه را دشوار میسازد. دوماً، در بازهی زمانی 1958-1988، ونزوئلا یکی از باثباتترین سیستمهای دموکراتیک در آمریکای لاتین بود. در این بازهی زمانی، معاهدههای سیاسی بین حزبهای سیاسی پیشرو و ساختارهای صنفگرای، نوآوریهای سازمانی اصلی و مکانیزمهای تأمین مالی صنعتی شدن دولت و حامی حفظ ثبات سیاسی بودند. این سیستم به درستی توسط ری به عنوان یک “سیستم پوپولیستی مصالحه(اصلاح)” توصیف شد. بنابراین، بحرانها و شکستها در ونزوئلا در طرز حکومتی رخ داده است که مکانیزمهای قدرتمندی را به منظور تنظیم و دربرداشتن تضاد جمع نموده است. در نهایت، ونزوئلا برای 6 دههی پیش از 1980، دومین رشد اقتصادی سریع در آمریکای لاتین و اقتصاد با پایینترین نرخ تورم بوده است که دومین مورد نشانی از طرز حکومت است که تنظیمکنندهی و شامل تضاد است. با توجه به شرایط اولیهی نسبتاً مطلوب آن، پروندهی ونزوئلا ممکن است یک مورد آموزنده باشد که لیبرالیزاسیون فشار میتواند نه تنها در اقتصادهای در حال گذار بلکه در طرز حکومت در حال توسعه، سرمايهداری و دیرین رها سازد.
دلایل شکست طرز حکومت ونزوئلا، گوناگون و با ریشه های عمیق در تاریخ هستند. قصد من ارائهی نظریهی ان شکست نیست. این به این دلیل است که تغییرات اجتماعی مقیاس بزرگی که در زمان کوتاهی رخ میدهند اغلب نتیجهی دستهای منحصربهفرد و غیرقابل تکرار از حوادث بسیار متفرقه و اقدامات محتمل هستند. ترجیحاً، هدف من در اینجا کشف حدی است که در آن بکارگیری برنامههای لیبرالیزاسیون اقتصادی و تمرکززدایی اجرایی به فرآیند شکست در ونزوئلا کمک مینماید.
تفکر عام این بوده است که لیبرالیزاسیون و تمرکززدایی بخشی از اصلاحاتی است که بهبود و رشد اقتصادی را برمیانگیزد و منجر به حکومت مسئولیتپذیرتر و موثرتری میشود. حتی زمانیکه بانک جهانی از ازتقای برنامههای اصلاح ساختاری رادیکاری عقب کشید، این پیشنهادات اساسی را درباره نقش لیبرالیزاسیون در اصطلاح “رویکرد ظرفیت” تأیید کرد، که بیانگر آن است که “حکومت ضعیف” نتیجهی یک دولت بیش از حد گسترده نسبت به ظرفیت سازمانی آن در یک لحظه معین است. در حالیکه تصدیق میشود که رانتهای ایجاد شده توسط دولت و سیستمهای مدیریت مبتنی بر رانت مانند سیاست صنعتی ممکن است در تعدادی از کشورها، به ویژه در آسیای شمال شرقی بکار رفته باشد، توصیه برای اقتصاد ضعیف آمریکای لاتین، انجام ندادن این کار است زیرا عموماً ظرفیت اجرایی نسبت به کمک مالی دولت، رقابتهای صادرات و هماهنگی سرمایهگذاری، دارای کمبود است. در غیر این صورت، طرفداران لیبرالیزاسیون بیان مینمایند که این تعداد صنایع نوپا وجود نخواهد داشت که نتوانند رشد نمایند. در کل، رویکرد ظرفیت مدافع این است که نقش دولت در اقتصاد باید منطبق با ظرفیت آن باشد-یک دیدگاه قاطعانه و غیرسیاسی از ظرفیت. رویکرد ظرفیت نشان میدهد که اگر دولت بتواند بر مهارت اجرایی اندک خود در حوزههای اساسی تمرکز نماید و تولید را به بخش خصوصی واگذار کند، مدیریت کلی و اثربخشی حکومت در اقتصاد افزایش مییابد. در ونزوئلا، اصلاحطلبان لیبرال در دولت دوم پرز(1989-1993) باور داشتند که ظرفیت اجرایی برای ایجاد یک استراتژی توسعهای به رهبری دولت را ندارد و مهمتر از همه نمیتواند داشته باشد. این خط فکری مشابه آنچه که هرشمن در محافل سیاسی آمریکای لاتین بدان اشاره دارد یا پیچیدگی شکست بین رهبران آمریکای لاتین است که اصرار دارند که هر چه پیش از این آمده است، یک شکست مطلق میباشد.
توجه:
- برای دانلود فایل word کامل ترجمه از گزینه افزودن به سبد خرید بالا استفاده فرمایید.
- لینک دانلود فایل بلافاصله پس از خرید بصورت اتوماتیک برای شما ایمیل می گردد.
به منظور سفارش ترجمه تخصصی مقالات خود بر روی کلید زیر کلیک نمایید.
سفارش ترجمه مقاله
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.