توضیحات
عنوان فارسی: مهمترین عوامل پذیرش هوش تجاری (BI)
- مقدمه
- بیان مسئله
- تاریخچه
- اهداف و سوالات تحقیق
- هدف
- سوالات
- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
- پیشینه
- تعریف هوش تجاری
- مزایای هوش تجاری ( (BI
- اهداف هوش تجاری
- اهداف کاربردی
- اهداف مهم زیرساختی
- ضرورت استفاده از هوش تجاری در سازمانها
- کاربردهای هوش تجاری
- عوامل پذیرش هوش تجاری (BI)
- عوامل استراتژی و الزام BI
- عوامل تکنولوژی اطلاعات (فناوری اطلاعات)
- عامل نیاز و حمایت مدیران
- عامل تعریف درست نیازمندی ها
- عامل نیروی انسانی
- عامل فرهنگی
- چالش های هوش تجاری
مقدمه
آنچه امروزه سازمانها درتمامی نقاط دنیا و به خصوص در کشور ما به آن مبتلا هستند، مشکلات ارزیابی وانتخاب دقیق وصحیح سیستمهای سازمانی مناسب می باشد .با وجود پیاده سازی سیستم ها و نرم افزارها، هنوز مدیران سازمان از کمبودهایی در فرآیند تصمیم گیری خود رنج می برند.
زمان واکنش سریع، ابزاری رقابتی است. بسیاری از شرکتها از طریق سرعت عمل در صدد کسب یک مزیت رقابتی اند. آنها دارند به بازاریابان سریع العمل تبدیل می شوند و هنر فشردگی سیکل زمانی و سرعت را در بازار فرا می گیرند.[1]
در نوشته ها و دوره های آموزشی نحوه تصمیم گیری، بیشتر بر لحظه تصمیم گیری تأکید می شود تا کل فرآیند طولانی و پیچیده تصمیم گیری.
هوش تجاری به عنوان حلقه عطف میان سیستمهای سازمان و نیاز پشتیبانی تصمیم گیری در بسیاری از سازمانها به مدینه فاضله و هدف پیاده سازی نرم افزارها و سیستم ها مبدل گشته استو سرمایه گذاری عظیمی در حوزه فناوری اطلاعات را به خود تخصیص داده است.[2]
هوش تجاری به معنای سیستمهای اطلاعاتی– اجرائی پشتیبانی از تصمیم گیری و سیستمهای مدیریت و اطلاعات می باشد.[3]
هوش تجاری هنر بدست آوردن مزیت تجاری و رقابتی از داده هاست که این مزیت بواسطۀ پاسخ گویی به سوالاتی اساسی (مانند: تنوع رتبه بندی مشتری ها چگونه است) بدست می آید.
در مورد اینکه هوش تجاری چگونه به مزیت رقابتی سازمان کمک می کند می توان گفت که به پروسۀ تصمیم گیری استراتژیک و عملیاتی کمک می کند .
1-2 بیان مسئله
هوش تجاری، یك اصطلاح عظیم و چترگونه است كه اولین بار توسط هوارد درسنر از گروه گارتنر در سال 1989 جهت توصیف مجموعه ای از مفاهیم و روش ها جهت بهبود تصمیم گیری كسب و كار با استفاده از سیستم های پشتیبانی كامپیوتری، مطرح گردید. اولین تعریف علمی هوش تجاری توسط گوشال و كیم (1986) بدین صورت انجام شد: “یك فلسفه مدیریتی و ابزاری جهت كمك به سازمان ها برای مدیریت و تصفیه اطلاعات كسب و كار با هدف اتخاذ تصمیمات كارا در محیط كسب و كار”. اكرسون[4] (2010) این بینش را كه هوش تجاری می بایست در ایجاد ابزارهایی مانند تولید گزارش ها، پرس و جوهای تحلیلی، OLAP ، داشبوردها، روش های داده كاوی و ابزارهای برنامه ریزی و مدل سازی توانا باشد را ایجاد نمود . لونکویست و پیرتیماكی[5] (2006) بیان كرده اند كه اصطلاح هوش تجاری می تواند برای دو مفهوم زیر به كار رود:
- اطلاعات و دانش مرتبط سازمان كه محیط كسب و كار، سازمان، شرایط بازار، مشتری، رقبا و ذینفعان و ملاحظات این چنینی را توصیف می نماید.
- فرایندهای سیستماتیکی كه بوسیله سازمان در جهت اكتساب، تحلیل و توزیع اطلاعات برای تصمیم گیری در مورد كسب و كار به كار گرفته می شوند.
مرور ادبیات در حوزه هوش تجاری “تقسیم بندی” را در تلاشهای تعریف این مفهوم نشان می دهد. این تقسیم بندی در دو دیدگاه مدیریتی و فنی با دو الگوی متفاوت خلاصه می شوند. رویکرد مدیریتی هوش تجاری را یك فرایند می بیند كه در آن داده ها از درون و بیرون سازمان جمع آوری و یکپارچه می شوند تا بتوانند اطلاعات مرتبط با فرایند تصمیم گیری را ایجاد نمایند. نقش هوش تجاری در این دیدگاه ایجاد یك محیط و فضای اطلاعاتی است كه در آن داده های عملیاتی اكتساب شده از سیستم های پردازش تراكنشی و منابع خارجی می توانند تحلیل شوند تا دانش راهبردی كسب و كار در جهت پشتیبانی تصمیم گیری ساخت نیافته كسب و كار، تامین گردد.
رویکرد فنی، هوش تجاری را به عنوان مجموعه ای از ابزارها كه فرایندهای ذكر شده را پشتیبانی می نمایند در نظر می گیرد. تمركز این رویکرد بر روی فرایندها نیست بلکه بر روی فناوری ها، الگوریت مها و ابزارهایی است كه قابلیت ذخیره سازی، بازیابی، تجمیع و تحلیل داده ها و اطلاعات را ایجاد می كنند (پترینی و پوزبورن،2008 )[6]. به هر حال در دیدگاه ، كلی دو موضوع مهم قابل بحث است. اول اینکه هسته هوش تجاری، جمع آوری، تحلیل و توزیع اطلاعات است و دوم اینکه هدف هوش تجاری پشتیبانی فرایند تصمیم گیری راهبردی در سازمان می باشد (پترینی و پوزبورن،2008 ). بوس (2009) همچنین رویکرد مدیریتی به هوش تجاری را به عنوان فرایندی برای رساندن اطلاعات درست به اشخاص درست در زمان مناسب برای تصمیم گیری می داند كه نتیجه آن می تواند عملکرد سازمان را بهبود بخشد. دیدگاه و رویکرد فنی به هوش تجاری، معمولاً بر روی كاربردها و فناوری های مورد نیاز جمع آوری، ذخیره سازی، تحلیل داده ها و ایجاد دسترسی مناسب به دادها برای كمك به مدیریت جهت تصمیم گیری بهتر است. یك موضوع مهم كه در تکامل مفهوم هوش تجاری دیده می شود، تغییر رویکرد تامین كنندگان خدمات و سیستم های هوش تجاری از هوش تجاری عملیاتی در گذشته به هوش تجاری تحلیل در آینده است كه می تواند یك بصیرت برای سازمان ها ایجاد نماید. این تامین كنندگان قابلیت های هوش تجاری، برای نیازهای مختلف كسب و كار، قابلیت های تحلیلی مناسبی ایجاد كرده اند و باعث ایجاد ارزش افزوده شده اند.[7]
رشد و میزان سرمایه گذاری بر روی سیستم های هوش تجاری (قابلیت های هوش تجاری) منعکس كننده رشد اهمیت راهبردی آنهاست و نیاز به توجه و تحقیقات كاربردی را پر رنگ تر می نماید (البشیر،2008 ). در برخی تحقیقات، هوش تجاری با یکپارچه سازی و تبدیل داده های خام به شاخص های كلیدی عملکرد مرتبط شده است. شاخص های كلیدی عملکرد نشان دهنده پایه های ضروری جهت تصمیمات كسب وكار هستند كه مرتبط با فرایندهای كاری سازمان می باشند. در واقع ثبت جزئیات و اطلاعات فرایندهای عملیاتی فضای تحلیل داده، تفسیر اطلاعات و اتخاذ تصمیم مناسب را فراهم می آورند(بوچر وهمکاران، 2009)[8].
اخیراً جالونن و لونکویست (2009) بیان نموده اند كه هوش تجاری تحلیل ها و گزارش هایی در مورد روندهای فضای كسب و كار و مسائل درونی سازمان تولید می كند و این تحلیل ها می تواند به صورت خودكار و سیستماتیك یا بر اساس درخواست یا شرایط ویژه تهیه شوند و مرتبط با محتوای یك تصمیم خاص باشند و دانش بدست آمده بوسیله تصمیم گیرنده در سطوح مختلف سازمان به كار گرفته می شود. بر مبنای تعاریف فوق می توان دو فرض اساسی را در مورد هوش تجاری بیان نمود. اول اینکه نگاه به هوش تجاری، یك نگاه فعالیت پشتیبان، سیستم یا نوعی از سیستم است و دوم اینکه هدف هوش تجاری پشتیبانی از مدیریت سازمان با اطلاعات تحلیلی تصمیم محور در فعالیت های مختلف مدیریتی است.[9]
توجه:
- برای دانلود فایل word کامل ترجمه از گزینه افزودن به سبد خرید بالا استفاده فرمایید.
- لینک دانلود فایل بلافاصله پس از خرید بصورت اتوماتیک برای شما ایمیل می گردد.
به منظور سفارش تحقیق مرتبط با رشته تخصصی خود بر روی کلید زیر کلیک نمایید.
سفارش تحقیق
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.