توضیحات
عنوان: نظام ایدهآل
- ساختار سیاسی
- ساختار
- حقوق و آزادیها
- دیدگاه اقتصادی
- آموزش
- اصول اساسی دیگر جهت حکومت ایده آل
- تهدیدات حکومت ایده آل
ساختار سیاسی
لیبرال دموکراسی یا دموکراسی آزاد، که همچنین به عنوان دموکراسی قانون اساسی شناخته شده، عبارت است از یک شکل متداول از دموکراسی کارگزار. بر اساس اصول دموکراسی لیبرال، انتخابات باید آزاد و منصفانه، و روند سیاسی باید رقابتی باشد. تکثرگرایی سیاسی معمولاً با حضور متعدد و مجزای احزاب سیاسی تعریف میشود.
دموکراسی آزاد ممکن است در اشکال مختلف قانون اساسی باشد: ممکن است یک جمهوری مبتنی بر قانون اساسی باشد، مانند ایالات متحده، هند، آلمان یا برزیل، یا پادشاهی مشروطه (پادشاهی پارلمانی)، مانند انگلستان، ژاپن، کانادا یا اسپانیا. این نظامها ممکن است یک نظام ریاستی (ایالات متحده آمریکا، برزیل)، یک نظام پارلمانی (سیستم وست مینستر، بریتانیا و کشورهای مشترکالمنافع، اسپانیا) یا یک سیستم ترکیبی، نظام جمهوری-پارلمانی (فرانسه) داشته باشند.
ساختار
دموکراسیهای لیبرال معمولاً دارای حق رای همگانی، اعطای تمام شهروندان بالغ حق رای بدون در نظر گرفتن نژاد، جنسیت یا مالکیت اموال هستند. از لحاظ تاریخی، با این حال، برخی از کشورها، که به عنوان لیبرال دموکراسی شناخته میشوند محدودیت بیشتری در حق رای دادن داشتهاند، و برخی رای مخفی ندارند. همچنین ممکن است شرایطی برای رای دهندگان لازم باشد مثلاً از رای دهندگان درخواست شود ثبت نام کنند قبل از اینکه به آنها اجازه رای دادن داده شود. تصمیماتی که از طریق انتخابات به دست میآید، نه توسط همه شهروندان، بلکه توسط کسانی که در رای دادن شرکت کردهاند، اتخاذ میشوند.
حقوق و آزادیها
در عمل، دموکراسیها محدودیتهای خاصی برای آزادیهای خاص قائل هستند. به عنوان مثال محدودیتهای مختلف قانونی از جمله قوانین کپی رایت و قوانینی در برابر افترا وجود دارند. ممکن است برای سخنرانی ضد دموکراتیک، یا تلاش برای تضعیف حقوق بشر و در مورد ارتقاء یا توجیه تروریسم محدودیت وجود داشته باشد. در طول جنگ سرد، در ایالات متحده بیش از اروپا، اینچنین محدودیتهایی بر کمونیستها اعمال میشد. در حال حاضر این محدودیتها معمولاً بر سازمانهایی اعمال میشود که ترویج تروریسم ویا تحریک گروهٔ نفرت از آنها استنباط شود. مثالها عبارتند از: قانون ضد تروریسم، بستن پخش برنامههای ماهوارهای و برخی قوانین علیه سخنان نفرت آور. منتقدان ادعا میکنند که این محدودیتها ممکن است فراتر از حد برود و اینکه ممکن است هیچ ازحداقل تضمینهای آیین دادرسی و عادلانه قضایی وجود نداشته باشد.
رابطه لیبرالیسم و دموکراسی یک رابطه ضروری عقلی نیست، بلکه یک رابطه تاریخی است. لیبرالهای اولیه دموکرات نبودهاند و بعد از آنکه جان لاک به دفاع از دموکراسی پرداخت، لیبرالها تدریجاً به دموکراسی گرایش یافتند. همچنین بسیاری از دموکراتها نظیر ژان ژاک روسو نیز لیبرال نبودهاند. اما لیبرالیسم بخصوص در قرن بیستم با دموکراسی گره میخورد، چنانکه امروزه برخی از اندیشمندان علوم سیاسی دموکراسیها را به دو گروه دموکراسیهای لیبرال و غیرلیبرال تقسیم میکنند.
به نظر دیوید بیتام پنج مولفه از مولفههای لیبرالیسم برای نظام دموکراتیک و دوام آن ضروریاند.
تامین آزادی بیان، جنبش، انجمن و امثال آن، به صورتی که از حقوق فردی حمایت حقوقی یا قانونی ویژه به عمل آید.
تفکیک نهادی قوای مجریه، مقننه و قضائیه که بدون این تفکیک، ایده حکومت قانون و تمام مندرجات آن خیالی بیش نخواهد بود.
وجود مجلس نمایندگان.
اصل دولت محدود و جدایی حوزههای عمومی و خصوصی، خواه حوزه خصوصی را برحسب جامعه مدنی مستقل، بازار و مالکیت خصوصی، خانواده و روابط شخصی تعریف کنیم و خواه بر حسب وجدان فردی.
نفی پدرسالاری: این فرض معرفتشناسانه که هیچ حقیقت غایی در مورد این که خیر جامعه چیست، وجود ندارد (حقیقتی مبتنی بر مکاشفه یا وحی یا معرفتی خاص)، بلکه تنها معیار خیر عمومی چیزی است که مردمی که آزادانه سازمان یافتهاند، انتخاب خواهند کرد نه آن چیزی که اهل فن یا پیامبران بر مبنای معرفتی برتر مقرر میدارند. در این جا پدرسالاریستیزیِ دموکراسی محصول مستقیم پدرسالاریستیزیِ لیبرالیسم و مبتنی بر بنیاد معرفتشناسانه مشابهی است.
لیبرالدموکراسی زاییدهی تحولات پس از انقلاب 1848 است. محدودیت عملکرد لیبرالیسم، ایده اصلی برای گسترش آن، توسط هوداران و روشنفکران لیبرال بود. در این میان الکسی دوتوکویل در امریکا و جان استوارت میل در انگلستان از سرمدان این تحولات بودند، میل آشکارا در نظریاتش به دفاع از لیبرالدمکراسی در برابر لیبرالیسم میپرداخت با ورود اندیشههای ناسیونالیستی، جمهوریخواهی، سوسیالیسم و به ویژه گرایشات عمیق و ریشهدار دمکراسی، لیبرالیسم به ناچار مجبور به انطباق با این اندیشهها بود. از جمله موضوعات مهمی که لیبرالها در این رخش با آن مواجه بودند تامین امنیت حوزه خصوصی در برابر دموکراسی بود. ترس از سرنوشت مالکیت خصوصی و تخریب آن تنها عامل این تضاد نبود بلکه در واقع لیبرالها از استبداد مخفی در دمکراسی اکثریت هراس داشتند .
لیبرالیسم نو برآمده از یک سلسله دگرگونی پیوسته در تفکرات و بنیادهای لیبرال در اواخر قرن نوزدهم است. تنش در لیبرالیسم کلاسیک میان منطق حقوق جهانگستر و همگانی و عملکردهای منع از حقوق سیاسی به عنوان امری پایهای، به سود دمکراسی به پایان رسید. این تحولات چه در دموکراتیزه شدن لیبرالیسم و چه در رد لسه فر به سود آزادی خواهی مدنی و نگرشهای انترناسیونالیسم لیبرال پیش رفت که هریک ساختاری متفاوت دارد .
جان استوارت میل از متفکران بزرگ سیاسی اجتماعی انگلستان و از تاثیرگذاران عمده براندیشه لیبرال است. میل در زندگی سیاسی اجتماعی انگلستان چه در اصلاح قانون انتخابات و چه در کسب حق رای برای زنان نقش مهمی داشته است. میل بدون شک نویسندهای توانا و اندیشمندی بزرگ در اقتصاد و سیاست بود، گذشته از آن توجه میل به اخلاق، نگرش او را از دیگر هم عصران خود متفاوت کرد. نخستین کتاب میل، دستگاه منطق بود که در سال 1843 منتشر شد این کتاب در باب تاریخ علم منطق دارای ارزش فراوانی است. از دیگر تالیفات میل میتوان به اصول اقتصاد سیاسی، در آزادی و تفکراتی در باب حکومت انتخابی اشاره کرد .
توجه:
برای دانلود فایل کامل ورد لطفا اقدام به خرید نمایید.
لینک دانلود فایل بلافاصله پس از خرید بصورت اتوماتیک برای شما ایمیل می گردد.
به منظور سفارش تحقیق مرتبط با رشته تخصصی خود بر روی کلید زیر کلیک نمایید.
سفارش تحقیق
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.