توضیحات
عنوان فارسی: مقایسه سیاست خارجی ایران وعربستان در موضوعات داعش، کردستان عراق، گروه مردمی حشد الشعبی و دولت عراق از سال 2005 تا سال 2015
- مقدمه
- چهارچوب نظری
- واقع گرایی تهاجمی
- واقع گرایی تدافعی
- مواضع ایران و عربستان در بحران سوریه
- مواضع عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در تحولات منطقه
- آینده سیاست خارجی عربستان
- نگاه ها با رویکرد تغییر نیافتن سیاست ها
- نگاه ها با رویکرد تغییر یافتن سیاست ها
- سیاست ایران و عربستان در قبال کردستان عراق
- روابط ایران و عربستان سعودی
- الحشد الشعبی
- دولت عراق
- داعش متشکل از بازماندگان القاعده و ارتش بعث صدام حسین
- جمع بندی و نتیجه گیری
- منابع
مقدمه
از جنگ جهانی دوم تا کنون، منطقه خلیج فارس چندین تحول مهم و حساس را پشت سر گذاشته است که نقاط عطفی در تاریخ تحولات این منطقه محسوب می شوند. از جمله این نقاط عطف میتوان به وقوع انقلاب اسلامی در ایران، فروپاشی شوروی و جنگ دوم خلیج فارس، حوادث 11 سپتامبر و نیز تحولات بیداری اسلامی اشاره کرد.
بیداری اسلامی و در پی آن تغییر در نظامهای سیاسی و بروز بحران در برخی از کشورهای منطقه، تأثیرات وسیعی بر تعاملات سیاسی و امنیتی منطقه خلیج فارس گذاشته، به نحوی که محورهایی از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در جهت شکلدهی تحولات به نفع خود در مقابل یکدیگر صفبندی کردهاند. این حادثه نقطه عطفی در شکلگیری ساختار جدید نظام منطقهای خاورمیانه به حساب میآید، زیرا از یک سو به تغییر و جابجایی نقش، تأثیرگذاری و منافع بازیگران منطقهای و بینالمللی منجر گردیده و از سوی دیگر ائتلافهای جدیدی را در سطح منطقه به همراه داشته است.
بروز بیداری اسلامی موجب شد تا کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بویژه عربستان آن را تهدیدی علیه امنیت خود تلقی کرده و با اعمال سیاست دخالت فعال در منطقه تلاش کنند تا از ورود موج تحولات به مرزهای خودو نیزبرهم خوردن توازن قدرت منطقهای به ضررشان جلوگیری نمایند. از طرفی نیز ظهور دولتهای اسلامی همانند دولت جدید مصر فرصتی را برای ایران فراهم نمود تا روابط نزدیکی را با این دولتهای عربی برقرار کند. اگرچه بحران سوریه و بحرین در ابتدا متأثر از موج اعتراضات مردم در جهان عرب موسوم به بهار عربی بود اما خیلی سریع به صحنهای از رویارویی میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای از جمله جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در مقابل یکدیگر تبدیل شد. ماهیت اتخاذ رویکرد این دولتها در قبال تحولات سوریه و بحرین بسیار متناقض بوده و رهبران آنها اهداف متضادی را دنبال میکردند، بدین گونه که با آغاز ناآرامیها در سوریه، ایران بلافاصله از بشار اسد حمایت کرده و خواستار اتخاذ راهحل سیاسی برای این بحران شد. عربستان نیز برای کنترل بحران بحرین از نیروهای نظامیاش در سرکوب مخالفان استفاده کرد.
با توجه به نفوذ و ارتباط استراتژیک جمهوری اسلامی ایران با سوریه و نیز نقشی که کشور سوریه در برقراری جریان مقاومت در منطقه ایفا مینماید، بحران سوریه برای ایران بسیار با اهمیت است. سیاست ایران در قبال بحران سوریه را می توان در چارچوب واقع گرایی تدافعی تعریف کرد، به عبارت دیگر ایران به دنبال افزایش امنیت نسبی خود در برابر تهدیدات منطقه است. از دیگر سو، سیاست عربستان سعودی نیز در رابطه با بحران بحرین را می توان در همین چارچوب تعریف کرد. این درحالیست که سیاست عربستان سعودی در سوریه و سیاست ایران در بحرین دارای مختصاتی است که شاید در این چارچوب تعریف نشود و سویه هایی از واقع گرایی تهاجمی در آن بیشتر مشهود باشد.
چهارچوب نظری
فهم رفتار دولت در شرایط آنارشیک و یا فراهم آوردن یک تئوری مناسب برای سیاست خارجی همچنان مهمترین هدف دانش روابط بینالملل به شمار میآید. کلاننظریۀ رئالیسم (واقعگرایی) از جمله پارادیمهای مطرح در روابط بینالملل است که در فرآیند تحلیل و تبیین تحولات نظام بینالملل دچار مناظرههای میانپارادایمی گردیده، و ثمرۀ آن ظهور خردهنظریههای متعددی از درون آن بوده است. مهمترین این رویکردها عبارتند از: رئالیسم کلاسیکِ هانس جی مورگنتا، نئورئالیسم (رئالیسم ساختاری) کنت والتز، رئالیسم نئوکلاسیک گیدئون رز، و همچنین رئالیسم تهاجمی و رئالیسم تدافعی که این دو از درون نئورئالیسم متولد شدند.همۀ این نظریهها دارای اشتراکاتی هستند که آنها را تحت نام «واقعگرایی» قرار می دهد، اما تمایزات جزئی و یا ایدههای آنها دربارۀ برخی از مسائل ماهوی روابط بینالملل همچون امنیت، آنارشی و… آنها را از هم متمایز میسازد.
واقع گرایی تهاجمی
می توان فرید زکریا و جان مرشایمر را مهم ترین نظریه پردازان واقع گرایی تهاجمی دانست. واقعگرایان تهاجمی چنین استدلال می کنند که آنارشی دولت ها را وادار می سازد قدرت (یا نفوذ) نسبی خود را به حداکثر برسانند. دولت ها می کوشند با به حداکثر رساندن قدرت و نفوذ خود، امنیت خویش را به حداکثر برسانند. البته (…) در مواردی که منافع این امر بیش از هزینه های آن باشد، به آن مبادرت می نمایند. (مشیرزاده، ص 130) واقعگرایان تهاجمی بر اساس استدلالهای زیر چنین نتیجهای را به دست آوردهاند:
1- از دید واقع گرایان تهاجمی، آنارشی بین المللی حائز اهمیت زیادی است. در این جهان، دولت های خرد ورزی که به دنبال امنیت اند، به انجام اقدامانی تمایل دارند که ممکن است به تعارض با دیگران منجر شود. ( مشیرزاده، همان، 130)
2- چون کسب قدرت دولتی به معنای از دست رفتن قدرت دولت دیگر است، درخواست قدرت نسبی دولتها را وادار بازی با حاصل جمع صفر میکند که نتیجۀ مختوم چنین بازیای، تضاد و کشمکش است.
3- بیاعتمادی به انگیزههای بازیگران، ویژگی دائمی نظام بینالملل مبتنب بر آنارشی است و به دو دسته قابل تقسیم است: یکی بیاعتمادی به انگیزههای فعلی بازیگران و دیگری، در صورت وجود اعتماد، هیچ تضمینی در خصوص ثابت بودن این وضعیت وجود ندارد. در همین چارچوب نگرانی از نیات آتی یک بازیگر میتواند همکاری در وضعیت کنونی را نیز متزلزل نماید.
4- مسئله تقلب و دولتهای طمعکار پدیدهای مستمر در نظام آنارشی است. دولتهای طمعکار، یعنی دولتهایی که نه برای امنیت، بلکه برای ثروت، جاهطلبی، قدرت و امیال شخصی روابط خود را تنظیم میکنند همواره وجود. این دولتها ممکن است روابط خود را بر اساس امنیت با شما تنظیم نماید، اما در فرصت مناسب در کار خود تقلب خواهند نمود.
5- هدف همه دولتهای تجدیدنظر طلب دسترسی به جایگاهی هژمونیک در نظام بینالملل است. بنابراین، این دسته از دولتها به شدت درپی کسب قدرتند، و اگر شرایط مناسب باشد، خواستار آنند تا توزیع قدرت را به نفع خود تغییر دهند. .(عبداله خانی،1389،83-84) هدف اصلی هر دولتی آن است که سهم خود را از قدرت جهانی به حداکثر برساند، که این به معنای کسب قدرت به زیان دیگران است.(مشیرزاده،همان، 132)
واقعگرایان تهاجمی راهکار تهاجمی احتمال وقوع جنگ و بهبیان دقیقتر، ناامنی را پدیدهای اجتنابناپذیر و طبیعی تلقی میکنند. از میان مطالب و دلایل آنها میتوان نتیجه گرفت که آنها طراحی دکترین و استراتژیهای امنیتی مبتنی بر کاهش احتمال وقوع جنگ را ناکارآمد و غیرمطلوب میدانند و بر روی دومین گزینه معادلۀ امنیت، یعنی کاهش احتمال شکست در جنگ تمرکز کردهاند.(عبداله خانی،همان، 84)
واقع گرایی تدافعی
از مهمترین نظریهپردازان نظریۀ رئالیسم تدافعی میتوان به رابرت جرویس، استفن والت، جک اسنایدر، استفن ون اورا، و چارلز گلاسر اشاره کرد. همچنین خود کنت والتز را میتوان رئالیست تدافعی دانست. مهمترین مفروضههای رئالیسم تدافعی عبارتند از:
1- معضله امنیت[1]: منظور از معضله امنیت شرایطی است که در آن تلاش یک دولت برای افزایش امنیت خود باعث کاهش امنیت دیگران میشود که از آن به امنیت نسبی تعبیر میشود. به نظر رئالیستهای تدافعی توسعهطلبی همیشه به امنیت منجر نمیشود. در واقع مسئله این است که امنیت مطلق ممکن نیست جز با تبدیل شدن به یک هژمون جهانی و چون احتمال نیل به چنین جایگاهی اندک است و تأسیس دولت جهانی به معنای پایان سیاست بینالملل خواهد بود، دولتها همیشه امنیتجو خواهند بود و با معضله امنیتی روبرو میشوند(.مشیرزاده، همان، 133) واقعگرایان تدافعی برخلاف راهکار تهاجمی که بی اعتمادی را یک شرط اساسی برای معضل امنیتی میداند، برایننظرند که این پدیده صرفاً عامل تشدیدکنندۀ ناامنی است.(عبداله خانی،همان،85)
2- ساختار ظریف قدرت: به نظر رئالیستهای تدافعی ساختار ظریف[2] قدرت که متغیر سطح نظام نیست ( و به معنای توزیع نسبی آن دسته از توانمندیهای مادی است که دولتها را قادر میسازد راهبردهای نظامی و دیپلماتیک خاصی را دنبال کنند)، مهمتر از ساختار خام یا زمخت[3] قدرت میباشد.
3- برداشتهای ذهنی رهبران: تأثیر ساختار ظریف قدرت و توانمندیهای مادی بر رفتار دولت از طریق تصورات یا برداشتهای ذهنی[4] رهبران ملی است. آنها معمولاً بر مبنای قیاسهای تاریخی و میانبرهای دیگر ادراکی اطلاعات واصله را پردازش میکنند و تصمیم میگیرند. بنابراین این عامل یک متغیر میانی بسیار مهم تلقی میشود.(مشیرزاده، همان، 134)
4- امنیت: دولتها به امنیت به عنوان منافع اصلی نگاه میکنند؛ بنابراین، درپی آن میزان از قدرتند که بقای آنها را تضمین نماید. دولتها شدیداً بازیگران دفاعیاند و به دنبال قدرت بیشتری نیستند، به ویژه اگر کسب قدرت به معنای به خطر انداختن امنیت آنها باشد. (عبداله خانی،همان،85)
5- عرصه سیاست داخلی: به نظر واقعگرایان تدافعی، استقلال دولت در برابر جامعه مدنی، ائتلاف سیاسی، عرصه سیاست سازمانی و روابط میانِ بخش های لشکری و کشوری همگی توانایی رهبران را در بسیج منابع تحت تأثیر قرار می دهند. قدرت سیاسی ملی به معنای توانایی بسیج منابع مادی و انسانی دولت بسیار اهمیت پیدا میکند.(مشیرزاده ، همان،134)
راهکار تدافعی به نوعی در دو گزینۀ کاهش احتمال جنگ و کاهش احتمال شکست دارای ظرفیت و توان مناسبی است. در گزینۀ اول، از طریق اتخاذ راهکاری دفاعی و تلاش برای بروز ندادن رفتارهای تهاجمی سعی در اعتمادسازی امنیتی و کاهش نگرانیها دارد و در گزینۀ دوم نیز با مسلح کردن خود و بالا بردن قابلیتهای دفاعی، در صورت بروز جنگ، احتمال شکست خود را کاهش میدهد. (عبداله خانی،همان،85)
رویکردهای تهاجمی و تدافعی دو تفاوت عمده دارند: نخست آنکه دولت تهاجمی امنیت را در کاهش عامدانه امنیت سایر کشورها جستجو میکند در حالیکه که دولت تدافعی اینگونه عمل نمیکند. دوم اینکه دولتهای تهاجمی امنیت یکدیگر را به صورت متعمدانه تهدید میکنند در حالیکه دولتهای تدافعی به صورت عمدی امنیت یکدیگر را تهدید نمیکنند(Shiping,2008).
مواضع ایران و عربستان در بحران سوریه
موقعیت جغرافیایی سوریه اهمیت استراتژیک دارد چراکه اولاً سوریه در منطقه خاورمیانه قرار دارد؛ ثانیاً این کشور در سواحل شرقی دریای مدیترانه قرار گرفته و از 186 کیلومتر ساحل برخوردار است؛ و در نهایت همسایگی این کشور با فلسطین اشغالی و اسرائیل، لبنان، ترکیه و عراق اهمیت استراتژیک سوریه را بسیار بالا برده است. سوریه تنها کشوری است در میان کشورهای عربی خاورمیانه که نقش نسبتاً مستقلتری در مناسبات منطقهای و بینالمللی ایفا نموده است. نقشآفرینی سوریه در معادلات سیاسی لبنان و درگیری این کشور با اسرائیل ازجمله مواردی است که ازلحاظ راهبردی سوریه را مهم جلوه میدهد. نکتۀ دیگر آنکه سوریه جزئی از جریان مقاومت در کنار ایران و حزب الله و حماس در مقابله با اسرائیل به حساب میآید. دلیلی دیگر برای اهمیت استراتژیک این کشور نزد بازیگران بینالمللی توانایی سوریه برای انتقال انرژی کشورهای ایران و عراق از طریق بنادر بانیاس و طرطوس در ساحل مدیترانه به سمت اروپاست.
ایران و عربستان به عنوان دو قدرت منطقه ای مستقیما در بحران سوریه وارد شده اند و هر کدام از یک طرف حمایت می کنند. به طور سنتی روابط عربستان-سوریه روابط نزدیکی نبوده است. نفوذ بالای سوریه در لبنان و هم پیمانی با ایران خوشایند عربستان نبوده است. سفر ملک عبدا… به سوریه در اکتبر 2009 یکی از نقاط عطف محسوب می شود، سفری که در طی آن عربستان نقش منطقه ای سوریه(به ویژه در لبنان) را به رسمیت شناخت و از این کشور خواست تا روابط خود با ایران را کاهش دهد. اما با شروع بحران سوریه در سال 2011 عربستان دوباره به جرگه مخالفان رژیم اسد پیوست. تلاش های حکومت سعودی برای سقوط دولت اسد در کنار انگیزه های فردی، قومی و ایدئولوژیک، در مقیاس بزرگتر منطقه ای نیز قابل رویت است.
در حال حاضر نظام سیاسی عربستان سعودی مستبدترین نظام سیاسی منطقه است که به شدت حقوق بشر، حقوق زنان، دموکراسی، آزادی بیان را نقض میکند به همین علت یکی از کشورهایی میباشد که درگیر بحرانهایی ناشی از بهار عربی در منطقه خاورمیانه است و سعی دارد به نوعی از ورود بحران به کشورش جلوگیری کند. به عبارت دیگر عربستان سعودی به طور سنتی یک بازیگر محافظهکار در منطقه بوده است و در رابطه با تحولات بیدار اسلامی در جهان عرب به دنبال حذف تهدیدات و حفظ امنیت خودش میباشد(Barzegar,2012: 3).
رهبران عربستان نگران حفظ ثبات سیاسی و امنیت منطقهای هستند. برآورد سعودی از تعریف امنیت و ثبات در شرایط وقوع تحولات عربی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس در موارد ذیل پیگیری میشود:
- حمایت از فعالان سیاسی منطقه که دارای اهداف استراتژیکی مشابه با عربستان و متحدان غربی این کشور هستند.
- حراست از امنیت آسیب پذیر شبه جزیره عربستان به طور خاص و خلیج فارس به طور کلی در برابر تهدیدات داخلی و خارجی بدون نیاز به حمایت نظامی ایالات متحده.
- مقابله با نفوذ ایران در عراق، لبنان، سوریه و نزدیکترین همسایه خود بحرین و همچنین سایر کشورهای حوزه خلیج فارس
و در آخر نیز اطمینان از کاهش اختلافات و مداخلات در جهان عرب .(kamrava,2013.6)
البته وقوع بحران در سوریه به طور مستقیم بر امنیت رژیم پادشاهی سعودی تأثیری ندارد چرا که رابطه عربستان و دولت سوریه برخلاف رابطه این کشور با جمهوری اسلامی ایران نزدیک و استراتژیک نیست. از طرفی نیز سعودیها از زمان مرگ حافظ اسد و روی کار آمدن بشار اسد نگاه مساعدی به سوریه نداشتند، زیرا بشار اسد بسیار مستقلانهتر از سیاستهای منطقهای عربی عمل کرد. برای مثال در دهۀ 90 مثلث عربستان، مصر و سوریه جهتدهندگان دیپلماسی کلی جهان عرب بود و مشکلات و بحرانهای جهان عرب در چارچوب این مثلث تعریف میشد. اما از زمان به قدرت رسیدن بشار اسد، این مثلث تضعیف شد و از سال 2005 به طور کامل دچار فروپاشی شد و به دو محور تقسیم شد که یک محور آن مشخصاً ایران و سوریه است. از این رو عربستان نگاه مساعدی به نظام سوریه از حافظ اسد نداشته و این شرایط فرصت خوبی برای عربستان فراهم نموده است.(کرمی،1390)
نکتهای که سیاستگذاران عربستان در سیاست منطقهای خود به آن توجه میکنند تحولات و دگرگونیهای عمدهای چون قدرتیابی شیعیان در عراق است که از منظر منافع و اهداف منطقهای عربستان سعودی اهمیت بسیار دارد. این تحولات به تغییراتی در محیط منطقهای عربستان منجر شده که در جهت برهم خوردن توازن قدرت منطقهای به زیان این کشور و به سود ایران تعبیر میشود. عربستان با حمایت از معارضین سوری و ایفای نقش فعال در کنترل و هدایت بحران سوریه سعی دارد جایگاه خود را در این کشور ارتقاء دهد و با اعمال نفوذ در میان جمعیت سنی و به خصوص سلفیها به آنان کمک کند تا قدرت را در این کشور به دست گیرند.
توجه:
- برای دانلود فایل word کامل ترجمه از گزینه افزودن به سبد خرید بالا استفاده فرمایید.
- لینک دانلود فایل بلافاصله پس از خرید بصورت اتوماتیک برای شما ایمیل می گردد.
به منظور سفارش تحقیق مرتبط با رشته تخصصی خود بر روی کلید زیر کلیک نمایید.
سفارش تحقیق
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.