توضیحات
عنوان تحقیق: زیبایی شناسی فمینیستی و جایگاه زنان در هنر معاصر ایران
- مقدمه
- دیدگاه نظری
- زیباییشناسی فمینیستی
- جایگاه زنان در هنر ایران
- فمینیسم هنری در ایران
- جایگاه زن در نگارگری ایرانی
- نتیجهگیری
- منابع
مقدمه
هنر یکی از دیرینترین و بنیادینترین عرصههای تبلور و تجلی روح انسان است. فعالیت انسان در عرصهی هنر در قالب رشتههای مختلف بروز کرده است و انسانها در دورههای تاریخی مختلف در هریک از این رشتهها به تولید هنری پرداختهاند. محصولهای هنری، بازنمایی بلاواسطهی هویت و شاکلهی فکری- عاطفی انساناند و پرداختن به هریک از موضوعها و سوژهها در عرصهی هنر، روایت کنندهی برداشت انسان از آن موضوع است.
از طرفی دیگر، نیمی از جمعیت هر جامعه را زنان تشکیل میدهند؛ بدین ترتیب در توانمندی و توسعه هر جامعه نقشی تعیین کننده دارند. زنان قرن حاضر در تمام زمینههای جامعه حضور داشته و دارند؛ به گونهای که دیگر نمیتوان رد پای آنها را نادیده گرفت. در این میان، نقش زنان در عرصههای هنری نیز روز به روز در حال افزایش است. هنر امروز به واسطه تنوع و تکثر، علاوه بر دارا بودن ویژگیهای هنر دوران گذشته، قابلیتهای جدیدی نیز دارد. هنر بهعنوان تجلی و تبلور ایده و عقیده انسان در توجه به زن بهعنوان تابعی در مبانی ثابت یا عصر جهانبینیها عمل کرده است. نقش و حضور زنان در جامعه و فعالیتهای فرهنگی، هنری و اجتماعی آنان کاملا مشهود است. زنان هنرمند طی سالهای اخیر، برای راهیافتن به جایگاه مناسب در هنر معاصر ایران تلاش بسیاری کردهاند و به تبع آن موفقیتهای بسیاری را نیز بدست آوردهاند.
نقش زن در هنر را میتوان از جنبههای گوناگون مورد ارزیابی و تحلیل قرارداد. در این تحلیلها میتوان زن را در مقام مولد و پدیدآور و نیز در مقام موضوع و محتوای اثر هنری مورد بررسی قرار داد. هنر بهطور روشن اصلیترین برون داد بشر در حوزهی ادراکها و احساسهای اوست که از طریق آثار کلامی و ادبی، تصویری و دیداری، موسیقایی، نمایشی و جلوههای نوین هنر متبلور میشود. بر این اساس هر یک از گزارههای حسی، عاطفی، بینشی و شناختی انسان از پدیدهی شگفت هنر سهم دارند و موضوع و دست مایهی آن قرار میگیرند. از این منظر میتوان زن را یکی از اصلیترین موضوعها و محورهای بیان هنری در طول تاریخ برشمرد.
2- دیدگاه نظری
نوشتن درباره زن، بدون نگاه ساختاری و کلی به گذر تاریخی، سرنوشت یک ملت یا یک دوره تاریخی جهانی امکانپذیر نیست. از سوی دیگر، امروزه گفتمان زنان، گفتمانی جهانی است؛ زیرا هزاره سوم به اعتقاد اندیشمندان معاصر، هزارهای است که ظهور مجدد مذهب، دموکراسیهای انجمنی در مقابل دموکراسی پارلمانی، گونه گونگی و… از بحثهای عمده آن است. یکی دیگر از این بحثها مربوط به زنان است؛ به طوریکه بسیاری این هزاره را «هزاره زنان» نامیدهاند. در زمان حاضر، تعداد بیشماری از اندیشمندان، منتقدان و هنرمندان را زنان تشکیل میدهند.
در کشور ما نیز، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گفتمان زنان رایج و یکی از سرفصلهای پژوهشهای دانشگاهی بوده است؛ از اینرو گفتن و نوشتن درباره زن، نه تنها کاری زنانه و حتی زن مدار نیست؛ بلکه کاری اجتماعی، فرهنگی و حتی مربوط به مصالح ملی کشور و شرایط جهانی است. دگرگونیهای دویست سال گذشته بر همه شئون ملی و از آن میان، بر هنر امروز ایران اثر گذاشت و مانند جنبشی قابل توجه در گستره ملی و جهانی حضور یافت.
در بازشناسی هنر و ادبیات زنان دیدگاههای گوناگونی طرح شده که هیچ یک از آنها نتوانسته است مرز قطعی و روشنی را میان آثار زنان و آثار مردان نشان بدهد. از همین رو پافشاری بر تمایز مطلق جنسیتی در آفرینش هنری زنان و مردان نیز شاید تلاشی بیهوده باشد. با این همه ما میتوانیم بر برخی از عناصر برجسته در آثار زنانی هنرمند انگشت بگذاریم تا به درک بهتر این آثار برسیم. چرا زنان اینگونه نوشته اند و آفریدهاند؟ پیامدهای اینگونه خلق کردن چه بوده است؟ و سرانجام این آثار بر مخاطبان خویش چگونه تأثیر میگذارد و چه چیزی را میتواند در روند پذیرش، در فرهنگ عمومی به حرکت درآورد؟
در این میان هر چند هریک از دو گروه مردان و زنان همواره نقش و جایگاه با اهمیت و غیرقابل انکار خود را دارند، اما زنان تا همین چند دهه قبل شاید در نتیجه وجود فرهنگ دیرینه مردسالاری مطلق در اکثر مناطق جهان، کمتر فرصت مییافتند که توانمندیهای خود را به اثبات برسانند و هر چند همواره از نیروی زنان در همه زمینههای پرورش و تربیت فرزندان، کارهای اقتصادی، هنری، فرهنگی و حتی گاهی اوقات سیاسی و نظامی بهره گرفته میشد، اما شعور عمومی جامعه کمتر به نقش مهم زنان در پدید آمدن نظامهای حاکم اجتماعی، واقف بود. در واقع با در نظر گرفتن همه آنچه گفته شد، با اطمینان بیشتری به این نتیجه میرسیم که زنان ایرانی در دهههای اخیر در مسیر رشد و بازپس گیری شمار زیادی از حقوق از دست رفته خود قرار گرفتهاند.
3- زیباییشناسی فمینیستی
زیباییشناسی فمینیستی از برجستهترین جریانهای هنری موضوعگرا در جنبش هنری معاصر است که همگام با جنبشهای فمینیستی شکل گرفت. زیباییشناسی فمینیستی اختلاف عمیقی با آن نوع هنر زنگرا که تا آن هنگام در عرصه هنر معاصر جهان رایج بود دارد. زیباییشناسی فمینیستی به جای آنکه صرفاً بر ضمیر هنرمند تمرکز کند، به مجموعه عوامل تأثیر گذار بر اثر هنری توجه دارد. این نظریه هنری، ارزیابی و نقد هنر را در صورتی درست میداند که در ارتباط با سایر پدیدهها و در تمامیت مستقل و منفک اثر باشد.
نظریه زیباییشناسی فمینیستی یک مجموعه فکری منسجم است که در خلاء تئوریک جهان هنر معاصر- پس از افول مارکسیسم– تأثیر شگرفی بر تکامل نقد هنری به مفهوم کلیاش بر جای نهاد. زیباییشناسی فمینیستی از آن رو جریان هنری جدیدی محسوب میشود که هنر زنان را از کنج خانه درآورده و وارد عرصه عمومی میکند، همچنین آن را ثبت و مستند میسازد و قابل نقد و بررسی. هنرمندان فمینیست امروزه اغلب از رسانههای بیانی و هنری جدید و کمتر متعارف استفاده میکنند و سنتهای رایج نقاشی و مجسمهسازی را به چالش میکشند؛ ابزارهایی نظیر هنر چیدمان، هنر ویدئو و هنر اجرا.
زیباییشناسی فمینیستی با وارونگی آگاهانهی کمابیش همهی ارزشهای زیبایی شناختی به جنبشهایی در جهان هنر پیوست که آن جنبشها با تاختن به هستهس مفهوم هنر همگان را سردرگم، شگفت زده و خشمگین ساختهاند. نقش فمنیستها در این چالش، این واقعیت که وضع تاریخی هنرمندان زن از بیخ و بن دگرگون شده، را بزرگتر نشان میدهد. شمار زنانی که امروزه در هنر شرکت دارند در بیشتر فرمهای هنری بسیار بیشتر از گذشته شده است. این نه تنها پیامد کاهش فرق گذاری آشکار جنسی است، به جهت پیکار چشمگیر کوشندگان فمینیست نیز هست. زنان تنها برای این که پیش داوریهای دیرینه از میان رفته به جهان هنر کشانده نشدهاند؛ آنان با پیکار، راهشان را باز کردهاند.
فمینیستها معتقدند که زنان به عنوان آفرینشگران آثار هنری، در طول تاریخ کمتر به رسمیت شناخته شدهاند. آنان معتقدند: این عدم ظهور هیچ ربطی به کاستی توانایی و استعداد زنان ندارد، بلکه شرایط فکری و اجتماعی جامعه به گونهای بوده که فرصت بروز و ظهور استعدادهای هنری را به زنان نمیداده است. فمینیستها میکوشند تا نشان دهند تاریخ هنر خنثی نیست، بلکه همواره جنس مذکر نماد مطلق انگاشته شده است. و در سایة این اندیشه، زنان از آفرینش هنری محروم شدهاند. اساساً رویکرد زیباشناختی فمینیسم، نگرهای پست مدرنیستی است.
پیامد اثرگذاری جنبشهای فمینیستی علاوه بر افزایش شمار هنرمندان فمینیست، پدید آمدن هنرمندان بیشمار بود که هنر را به کار میگرفتند تا به بررسی پویش خود جنسیتگرایی بپردازند. جنبههای دیگری از هویت مانند نژاد، قومیت و هویت جنسی را نیز هنرمندان امروزی زمینهی کار خود ساختهاند. هنر ابزاری برای پرده برداشتن از جنبههایی از جایگاه اجتماعی است که مانند انگارههای زنانگی و مردانگی در تاریخ فرهنگی، پردهای بر آن افتاده و وارونه نمودار میشود.
زیباییشناسی فمنیستی با توجه به هویت جمعی بودن کارهای دستی آگاهانه آن را در آثار خود گنجاند. چون در پارهای از سنتهای کاردستی که در آن زنان شرکت میجستند کار ساخته شده، برآیند فعالیتی همگانی بود و پدید آورنده تکی در آن کمتر دیده میشده، برای نمونه میتوان به پروژه میهمانی شام جودی شیکاگو اشاره کرد که در آن میز بسیار بزرگ سه گوشهای با بشقاب و قاشق و کارد و چنگال به یادبود سی و نه چهره زنانه تاریخی و اسطورهای است و در آن از هنر بیش از یکصد هنرمند دیگر بهره برده است. همین طور میتوان به بازخوانی از هنرهای خانگی و زنانه در آثار میریام شاپیرو و فیت رینگولد اشاره کرد. مثلا رینگولد رو تختی را بهکار میبرد، از یک هنر سنتی زنانه، در زمینه هنر زیبای نگارخانهها همچون ابزاری برای پیامهایی درباره دشواریهای اجتماعی و سیاسی، به ویژه آنهایی که درباره نژاد هستند. وی در این کار از سبک پارچه دوخت و دوز شده، نا آشکارا برای نقد بیرون راندن کارهای دستی زنان از سنت هنری، با اشاره به ابژه هایی که بیشتر برای کاربردهای خانگی در بردگی و برای نیازهای روزانه خانگی ساخته میشود، بهره برداری میکند. کاربرد فمنیستی پارچه، سفال و دیگر ابزارهای کار دستیها، را میتوان همچون چالشی در برابر هنرهای زیبایِ گسسته از کاردستی بررسی نمود.
یکی ازاساسیترین ویژگیهای زیباییشناسی طبیعتگرایی آن است و دیویی در پی«بازیابی پیوند تجربه زیباییشناختی با فرایند معمول زندگی» است. در نظر دیویی کل هنر محصول تعامل بین موجود زنده و محیط زندگی اوست. حال این موجود انسان باشد چه یک حشره یا پرنده. گرچه وی اعتقاد دارد معنویت این مسئله در انسان دارای ریشه و کارکرد بیشتری است اما اعتقاد خود را بر این اساس ابراز میکند که: «زیر بنای زیستی به عنوان عامل تسریع و زیر بنای عمیق به جای خود باقی است.» و این منبع محافظ نیروهای عاطفی هنر است که موجب تقویت زندگی میشوند. و این ساختار ارتباطی به طبقه هنرمند ندارد.
یکی از مهمترین منابعی که تجربه زنانه بر آن پا فشاری میکند و دقیقا آنرا از حاشیه به متن میآورد و آنرا دلیلی بر تمایز در گفتار کردار و منش زنانه و به عنوان یک امکان متفاوت دست مییابد همان چیزی است که مردان زنان را به دلیلش به حاشیه راندند. زنان از آنجا که با زندگی طبیعی و اعمال طبیعی یکسان دانسته شدند و به دلیلی که قبلا گفته شد (مرکزیت قرار گرفتن خرد و ذهن و حوزه اجتماعی در نگا مرد سالار ) به حاشیه رفتند و به شدت وابسته به نیازهای طبیعی انسان در حوزه خانه باقی ماندند.
4- جایگاه زنان در هنر ایران
زن در فرهنگ ایران از دیرباز تاکنون همواره از جایگاه برازندهای برخوردار بوده است. یکی از شاخصههای رشد فکری و اجتماعی جوامع، نوع نگاهشان بهزن است که این مسئله همواره در فرهنگ ایران از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. بهگونهای که در نظام اجتماعی ایران باستان میتوان نشانههای توجه به حقوق و جایگاه زن را مشاهده کرد. این روند هرچند بر اثر تاخت و تازها و التقاط فرهنگی که در دورههایی از تاریخ پدید آمده است دستخوش فراز و نشیب شده است؛ اما روح کلی فرهنگ ایرانی تجلیل و تکریم زن است و این مسئله در ادبیات و هنر ایرانی قابل مشاهده است. ادبیات و هنر ایران مملو از نشانههای آشکاری است که بهجایگاه شاخص زن در فرهنگ ایرانی دلالت دارند.
عناصر اثرگذار بسیاری در شکلگیری جایگاه زن در هنر ایران دخالت دارند که آیین و اعتقادهای ایرانیان از دورهی باستان یکی از آنهاست که بعدها با ورود اسلام به این سرزمین تداوم یافته است. از دیگر عوامل میتوان بهتجربه تاریخی ایرانیان، سنتهای اجتماعی و فرهنگ آنان که دربردارندهی خصوصیتهای ادراکی و خردجمعی آنان است، اشاره کرد.
در فرهنگ ما با توجه بهگرایش عمومی بههنر و وجود هنرهای فراگیری نظیر فرشبافی و صنایع دستی، تودههای مختلف جامعه به امر تولید هنری اشتغال داشتهاند. حضور زنان در برخی از عرصههای هنری چنان چشمگیر است که میتوان آنها را هنری زنانه قلمداد کرد. بهعنوان مثال، هنر فرشبافی و سایر زیراندازها صرفنظر از مراحل طراحی و ابعاد فنی آن، در مرحلهی بافت عموماً توسط زنان و دختران انجام میشود. روح سرزنده و پرعطوفت زن ایرانی در زمینههای مختلف تولید اثر هنری بهویژه در صنایع دستی و خانگی امکان تجلی و تبلور یافته و منجر بهخلق آثار شگرف و دلپذیری در هنر ایران شده است.
در هنر ایران میتوان به ارزشهای انسانی اشاره کرد، بهگونهای که ارزشهای انسانی در بازنمایی زن در هنر، بر ارزشها و ویژگیهای جنسیتی آن غلبه دارد و زن پیش از آنکه بهعنوان یک جنسیت متمایز مورد استفاده بیان هنری قرار گیرد، بهعنوان جنسیتی حائز ارزشهای انسانی مورد توجه است.
ویژگی دیگر، گونهگونی و تطور نقش زن در هنر است. بدین معنا که برحسب تغییر ساختارهای سیاسی و آیینی جامعه، عرصهی هنر نیز دستخوش تغییرهایی شده و تابعی از این ساختارهاست. بهطور مثال، در آثار حجاری دورهی هخامنشی بهواسطهی حرمتی که برای زن قائل بودهاند، کمتر از چهره و اندام زن در حجاریها استفاده شده است، در حالی که در دورهی اشکانیان نمونههایی از سردیسها و تندیسهای زنان را میتوان مشاهده کرد که برحسب شیوهی هنر پارتی ساخته شدهاند و بعد از آن در دورهی ساسانیان نیز استفاده از زن در هنر، مشابه آنچه در هنر یونان رایج بوده، بهچشم میخورد.
در همهی دورههای تاریخی در هنر ایران، زن از جایگاهی انسانی برخوردار است و در هنر ایرانی، التذاذ جنسیتی در بازنمایی زن کمتر بهچشم میآید. توجه به حریم زن از ویژگیهای شاخص هنر ایران است. در حالی که در بسیاری از جوامع و در طی دورههای مختلف تاریخی میبینیم که بخش قابل توجهی از مضامین هنری به بازنمایی جذابیتهای جنسیتی زن اختصاص دارد.
توجه:
- برای دانلود فایل word کامل ترجمه از گزینه افزودن به سبد خرید بالا استفاده فرمایید.
- لینک دانلود فایل بلافاصله پس از خرید بصورت اتوماتیک برای شما ایمیل می گردد.
به منظور سفارش تحقیق مرتبط با رشته تخصصی خود بر روی کلید زیر کلیک نمایید.
سفارش تحقیق
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.