توضیحات
عنوان تحقیق: بررسی روابط فرهنگی و تجاری ایران در دوره شاه طهماسب اول صفوی با ازبکان و عثمانیان
- شاه طهماسب و صلح آماسیه
- روابط عثمانیان و ازبكان در دوره شاه طهماسب
- مختصری از روابط میان ایران عثمانی در زمان صفویه
- شروع حمله شاه عباس به مغرب وپرداختن به جنگ با عثمانی
- لشگر کشی به ارمنستان
- لشگر کشی آذربایجان
- فتح بغداد
- شاه صفی وجنگ باعثمانی
- شاه سلطان حسین
- تعصبات مذهبی شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب
- قطع شدن خطوط مواصلاتی ازبکها و عثمانی ها از طریق ایران
- ازبكان در خراسان
- اختلافات مذهبی
- ماندگاری در متن اجتماعی
- اهمیت فضل الله بن روزبهان
حکومت صفویان ایران را، بعد از قرنها، به یکپارچگی و انسجام سوق داد. این روند در ابتدا در قالب پوششی مذهبی و در ادامه سیاسی– مذهبی اهداف خود را دنبال میکرد تا اینکه این فعالیتها به ثمر نشست و اسماعیل پسر شیخ حیدر و از نوادگان شیخ صفیالدین اردبیلی حکومت صفویان را بنیان نهاد. شکل گیری دولت صفویان به دست شاه اسماعیل اول صفوی) 907 ه.ق( در جهان اسلام تغییرات شگرفی را به وجود آورد. در دنیای آن روز عثمانی نه تنها در آسیا، بلکه قدرت برتر دنیای آن روزبه شمار میآمد. به ویژه اینکه دولت عثمانی به عنوان پرچم دار مذهب تسنن هرگز نمیپسندید رقیبی مذهبی آن هم در قالب مذهب تشیع روی کار بیاید. به هر حال این اتفاق افتاد و دولت صفوی شیعی قد علم کرد. به خواسته و دستور شاه اسماعیل تشیع مذهب رسمی اعلام گردید و از همان ابتدا هر گونه مخالفت در برابر فرمان شاه به شدت سرکوب شد. شاه اسماعیل بر پایه اصل ایلیاتی، ضمن ریاست دولتی بر قزلباشها، بر صوفیان نیز فرمان میراند و، به این ترتیب، بر تمامی جریانات کشوری استیلا داشت.
حکومت صفوی اگر چه تداعی کننده قبایل قزلباش است، در گستره جغرافیای سیاسی این حکومت اقوام و قبایل گوناگونی سکونت داشتند که هر کدام با توجه به اوضاع و احوال زمان و وضعیت داخلی خود در پیشبرد سیاستهای صفویان نقش فعالی بازی کردند. این قوم برای دولت صفویه اهمیت بسیار داشته اند؛ چرا که ایلات کرد بارها در پیشبرد اهداف صفویان، آنها را یاری داده اند.
شاه طهماسب و صلح آماسیه
طهماسب قلی بزرگترین پسر شاه اسماعیل، در 24 رجب سال 920 هجری به دنیا، آمد (شکری، 1351: 164 ) هنگامی که به جای پدر نشست تنها ده سال و سه ماه داشت.(روملو، 1347: 184 ) خردسالی وی در روزگار نخست پادشاهی اش باعث شده بود که سران قزلباش قدرت روز افزونی به دست بیاورند. از طرف دیگر وی با دو دولت ازبکان در شرق و عثمانی در غرب همسایه بود که مرزهای ایران را با تاخت و تازهای پیاپی مورد تهاجم و تجاوز قرار می دادند. به طور کلی پادشاهی تهماسب مصادف با سه تن از سلاطین عثمانی معاصر بود: سلطان سلیمان قانونی، سلطان سلیم دوم و بالاخره در دو سال آخر عمرش، با، سلطان مراد سوم (مورگان ، 1373: 166 ) شاه تهماسب در برابر عثمانیان در اوایل حکومت خود، روش مصالحت آمیزی را در پیش گرفت. علل آن هم، نیروی سپاهیان عثمانی از نظر عده و نوع سلاحهای جنگی، مشکلات داخلی شاه تهماسب، ، تجاوزهای پی در پی عبیدالله خان ازبک بر نواحی شرقی ایران بود (بیانی 1353: 232 ). با این وجود جنگهای ایران با عثمانی بر سر تصرف قفقاز، کردستان و عراق عرب اجتناب ناپذیر بود. این مناطق، به ویژه عراق عرب از لحاظ امنیت، بازرگانی و جاده های ارتباطی از آسیا، برای هر دو کشور اهمیت خاصی داشت. سلطان سلیمان اول در سال 940 هجری قمری به آذربایجان حمله کرد. تبریز و سلطانیه و بغداد را نیز به تصرف در آورد. لشکر ایران اگرچه موفق به باز پس گرفتن آذربایجان شد، اما عراق عرب، همچنان در دست عثمانیان باقی ماند.(کروسینسکی، 1363: 60 ) با ، اینکه دولت عثمانی در آن زمان از قدرت و شکوه بسیاری برخوردار بود و توانسته بود تا قلب اروپا پیش رود اما شاه تهماسب در تمام مدت طولانی سلطنتش با به کارگیری روش زمین سوزی توانست دربرابر ارتش مجهز عثمانی مقاومت به خرج
دهد. و از ضمیمه شدن خاك ایران به متصرفات آن کشور جلوگیری کند (بیانی،135: 3236 ). اما خرابیهای جنگ به اندازهای بود که شاه ایران را وادار به انتقال ، پایتخت از تبریز به قزوین کرد.
به دنبال چهارمین لشکرکشی سلطان سلیمان به ایران و عدم کامیابیاش در این جنگ، شاه تهماسب در طی نامهای به سلطان سلیمان که در آماسیه به سر میبرد متذکر شد که عثمانیها هرگز نخواهند توانست این کشور را جزو قلمرو خود در آورند.(اوزون چارشلی، 1370، 2/ 388 )دوی ادامه جنگ را بی نتیجه دانست و پیشنهاد صلح میان دو کشور را داد (ولدانی، 1367،24 – 23 ). به طور کلی شاه طهماسب به دلیل موفقیتهایی که در این جنگ به دست آورده بود، این توانایی را داشت که از موضع قدرت نسبی صحبت کند. (سیوری، 1380،62 )
شاه تهماسب، در دومین نامۀ خود اظهار امیدواری کرده بود که به زائران ایرانی اجازة زیارت اماکن مقدسه داده شود. سلطان سلیمان در جواب، نامه ای نوشت که از این تاریخ تا وقتی که ایرانیان خلف وعده نکرده اند صلح بین دو دولت باقی خواهد بود و به حکام و فرمانداران ایالات سرحدی تعلیمات لازم داده خواهد شد، که
32 ). بدین- ، زائران شیعۀ عتبات و حرمین شریفین را حراست کنند( مهدوی، 1373
ترتیب مکاتبات شاه تهماسب و سلطان سلیمان قانونی بدون این که به عهدنامهی
صلح رسمی بین این دو کشور بیانجامد، در تاریخ 8 رجب 962 ه.ق به صلح
شاه طهماسب با دو همسایه ستیزهگر در كشمكش قرار گرفت. یكى سلطان سلیمانخان قانونى كه به مرزهاى شمال غربى ایران یورش مىآورد و دیگرى عبداللّهخان ازبك ـ جانشین رهبر قدرتمند و مؤسس دولت شیبانیان در ماوراءالنهر، یعنى محمدخان شیبانى ـ كه از قتل و غارت و اغتشاش در سرزمینهاى شرقى ایران فروگذارى نمىكرد. این جانشین پرتوان كه وارث شكست سنگین مرو در سال 916 ق بود، با پیروزى در ماوراءالنهر و قتل مقام وكالت كه نیرومندترین امیر تاجیك ایرانى بود، نشان داد كه مرگ بنیانگذار دولت ازبكان و فروكش كردن ایدئولوژى مذهبى ـ سیاسى آنان، در ماوراءالنهر تأثیرى نكرده است. آن دولت همچنان به ریاست عبیداللّهخان، دوران نوینى را در حیات سیاسى ازبكان گشود و باگردآورى عالمان و فقیهانى همچون خنجى بر حیات مذهبى پیشین و سیاستهاى ناكام محمدخان شیبانى تداوم بخشید. از این رو، در دوران طهماسب در شرق ایران بحران مذهبى و سیاسى فروزان بود.
از سوى دیگر، دولت عثمانى در دوره اوج عظمت خود بود؛ به گونهاى كه دولتهاى بزرگ اروپایى از این اقتدار در هراس بودند و آن را تهدیدى جدى ارزیابى مىكردند. فتوحات سلطان سلیمان در اروپاى مسیحى، درستى این تحلیل را نشان داد. بىگمان جنگهاى ویرانگر ایران و عثمانى و تضعیف قدرت عثمانیان براى دولتهاى اروپا بسیار مغتنم بود. در واقع، شاه طهماسب با ایستادگى در برابر عثمانیان از تسلط تركان بر سرزمینهاى اروپایى مجاور عثمانى جلوگیرى كرد.
روابط خارجى ایران در دوران حكومت شاه طهماسب اول، بیشتر با سه كشور عثمانى، ازبكان ماوراءالنهر و گوركانیان هند بود.[1] در بخش پهناورى از سلطنت شاه طهماسب، سلطان سلیمان بزرگ بر اریكه سلطنت عثمانى تكیه زده بود و پس از او سلطان سلیم دوم و در دو سال آخر زندگى شاه طهماسب، سلطان مراد سوم بر عثمانى حكومت مىكرد.
در دوران سلطان سلیمان قواى عثمانى در اوج اقتدار بودند؛ به طورى كه نهتنها براى ایرانیان، بلكه براى قدرتهاى بزرگ اروپایى نیز خطر ایجاد مىكرد. بدین جهت، اروپاییان از درگیر شدن نیروهاى عثمانى در مرز ایران خشنود بودند. بوسبك، سفیر فردینالد در دربار سلطان سلیمان، این خشنودى را كتمان نمىكند و مىگوید: «فقط ایرانیان میان ما و نابودى حایل شدهاند»[2]
بىگمان ایرانیان از نظر نظامى از تركان عثمانى چه از نظر شمار سپاهیان و چه از نظر قدرت ارتش ضعیفتر بودند، ولى در برابر تركان عثمانى مقاومت جدى كردند. به ویژه كه هدف دائمى تركان عثمانى آن بود كه ازبكهاى ماوراءالنهر و دیگر مردمان سنىمذهب را به همكارى با خود براى حمله به صفویان تشویق كنند. در اسناد زمان سلطان سلیمان و پدرش سلطان سلیم به خوبى مىتوان این خط مشى سیاسى را ملاحظه كرد.[3]
سلطان سلیمان قانونى كه در سال 926ق جانشین پدرش سلطان سلیم شد، توان حكومت را براى گسترش امپراتورى در اروپاى مسیحى متمركز ساخت؛ زیرا با تحریكهایى كه پادشاهان نیرومند اروپایى همچون شارل پنجم امپراتور آلمان و اسپانیا و لویى دوم پادشاه مجارستان علیه منافع تركان عثمانى صورت مىدادند، موقعیت امپراتورى عثمانى در اروپا در معرض تهدید جدى قرار داشت. از این رو، وى از درگیرىهایش با شاه اسماعیل اول كاست و از پیشنهاد صلح ایران حمایت كرد. بدینسان، آرامش در مرزهاى شرقى امپراتورى عثمانى پدید آمد و با آسودگى خاطر از حكومت صفوى به اروپاى مسیحى پرداخت.
در مدت تاخت و تازهاى سلطان عثمانى در اروپا، ایران صفوى از یورشها در مرزهاى غربى مصون ماند؛ هرچند سردى روابط دو كشور در دوران پس از چالدران و حتى در زمان جلوس شاه طهماسب ادامه یافت؛ زیرا صلح با ایرانیان، تنها دیپلماسى واقعبینانهاى بود كه سلطان سلیمان بنابر مقتضیات زمان پذیرفته، ولى پس از صلح با فردیناند و شارل پنجم در سال 939 ق و رهایى موقت از جنگهاى اروپا، سلطان سلیمان فرصتى دوباره براى اجراى سیاستهاى پدرش در سرزمینهاى اسلامى یافت. براى این هدف، دولت شیعىمذهب صفوى مانعى عمده در رسیدن به مقصود یعنى مركزیت جهان اسلام به شمار مىآمد. سلطان سلیمان براى تحقق بخشیدن به هدفهاى خود و نیاكانش براى سیطره بر جهان اسلام، به اختلافهاى مذهبى و عقیدتى دیرینه شیعه و سنى در دنیاى اسلامى دامن زد.
سلطان عثمانى در اجراى سیاستهاى خود، همانند پدرش سلیم، به ازبكانِ ماوراءالنهر نظر داشت كه دشمن مشترك دستگاه صفوى بودند. او در برانگیختن ازبكان براى یورشهاى پى در پى و جنگ با قزلباشان شیعىمذهب، هرگز كوتاهى نكرد. ازبكان نیز به برقرارى مناسبات سیاسى با سلطانهاى عثمانى علاقه نشان دادند و حتى كوشیدند همزمانى را در تهاجم به ایران با عثمانیان حفظ كنند؛ به گونهاى كه به هنگام حركت به سمت تبریز كه در تصرف نیروهاى عثمانى بود، سلطان عثمانى نامهاى از عبیدخان ازبك دریافت كرد كه در آن خان ازبك اعلام آمادگى كرده بود كه او نیز از شرق به ایران حمله كند. یورش ازبكان در سال 9411ق به خطه خراسان نتیجه همین نامهنگارى بود.[4]
همزمانى یورشها در مرزهاى غربى و شرقى و ضرورت نبرد در دو جبهه، محدودیت شدیدى براى صفویان ایجاد مىكرد؛ زیرا بسیج حداكثر قدرت صفویه هم در غرب و هم در شرق امكانپذیر نبود و در واقع، شمار ارتش صفوى همواره از دو ارتش عثمانیان و ازبكان كمتر بود. براى نمونه، در جنگ جام در سال 935ق در مقابل سپاهیان ازبك كه هشتاد هزار تن نیروى كارآزموده و نزدیك به چهل هزار تن افراد چریك بود، شاه طهماسب تنها بیست و چهار هزار تن در اختیار داشت. آگاهى از اینكه شاه بیشترین نیروهایش را براى مقابله با تهدید عثمانى به آذربایجان برده است، اشارهاى بود براى ازبكان تا بر فشار خود در مرزهاى شمال و شرق بیفزایند. برعكس، بارها شاه طهماسب نیز نتوانست به واسطه یورشهاى عثمانیان در غرب، اقدامهاى درازمدتى در برابر ازبكان در پیش گیرد.[5]
ازبکان یا شیبانیان طایفهای از مغولان بودند که از دیرباز در نواحی شمال و شمال شرق ماوراءالنهر (آسیای میانه) سکونت داشتند. آنان به طور عمده زندگی چادرنشینی داشتند و با دامپروری به زندگی خود ادامه میدادند. البته به نظر میرسد دستبرد به شهرها، روستاها و کاروانها نیز از جنبههای دیگر زندگانی آنان بوده است.
ازبکان به طور معمول تحت فرمان یکی از خانهای بزرگشان قرار داشتند که در اواخر قرن نهم هجری این خان بزرگ، محمدخان شیبانی، نواده خان قبلی ابوالخیرخان بود که میتوان وی را مؤسس حکومت ازبکان یا شیبانیان دانست. محمدخان با استفذه از ضعف تیموریان در سال 906 هجری بخارا و یک سال بعد سمرقند را تصرف کرد و ماوراءالنهر را از قلمرو تیموریان خارج ساخت. (1[6]) او در سال 912 عازم خراسان شد و آنجا را تصرف و غارت نمود و با قتل عام امیرزادگان تیموری به حکومت آنان خاتمه داد. (2[7]) و از آنجا به دستبردهایی به کرمان مبادرت کرد.
شاهاسماعیل با شنیدن اوضاع خراسان و صدماتی که مردم این نواحی، به خصوص شیعیان، متحمل شده بودند، طی نامهای به محمدخان اعتراض کرد و از او خواست تا این نواحی را ترک کند. خان ازبک پاسخ تمسخرآمیزی برای اسماعیل فرستاد و به او پیشنهاد کرد که به پیشه اجدادیاش، یعنی درویشی، بازگردد. شاه اسماعیل که از تحقیر محمدخان برآشفته شده بود در سال 916 هجری با سپاهی به خراسان آمد. ازبکان از غرب خراسان عقب نشسته و در قلعه مرو پناه گرفته بودند. جنگ سختی میان طرفین برپا شد که طی آن محمدخان و ده هزار تن از ازبکان کشته شدند. به فرمان اسماعیل سر بریده خان ازبک به عنوان اعلام قدرت برای سلطان بایزید دوم عثمانی فرستاده شد و بدین ترتیب خراسان تحت اعتبار صفویان درآمد. (3)
پیروزی اسماعیل بر ازبکان پایان کار آنان نبود. در سال 918 یکی از بازماندگان خاندان تیموری به نام ظهیرالدین بابر برای بازپسگیری قدرت خانوادگیاش از ازبکان در ماوراءالنهر از شاه صفوی یاری طلبید و اسماعیل را برای حمله به سمرقند تشویق نمود. اسماعیل برای کمک به بابر شرط کرد که پس از دستیابی به حکومت باید به نام او سکه ضرب کند و خطبه بخواند. بابر با کمک نیروهای صفوی موفق شد بخارا و سمرقند را تصرف کند؛ اما پس از بازگشت سپاهیان صفوی، ازبکان دوباره یورش برده، بابر را از بخارا بیرون راندند. شاه اسماعیل سپاهی را به کمک بابر فرستاد؛ ولی اختلاف میان امیران این سپاه و نیز گریختن بابر از میدان نبرد، موجب شکست سپاه صفوی و کشته شدن شمار بسیاری از آنان شد. سال بعد شاهاسماعیل پس از سامان دادن به مرزهای خراسان پیمان صلحی با ازبکان به مدت هشت سال بست و خراسان را به یکی از امرای قزلباش سپرد. (4)
توجه:
- برای دانلود فایل word کامل ترجمه از گزینه افزودن به سبد خرید بالا استفاده فرمایید.
- لینک دانلود فایل بلافاصله پس از خرید بصورت اتوماتیک برای شما ایمیل می گردد.
به منظور سفارش تحقیق مرتبط با رشته تخصصی خود بر روی کلید زیر کلیک نمایید.
سفارش تحقیق
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.