توضیحات
عنوان: بررسی ارزش های تربیتی قرآن با تکیه بر آیات جز 16 تا 20 طبق نظر شهید مطهری
- سوره الکهف
- نکات تربیتی در داستان موسی و خضر
- سوره مریم
- سوره طه
- سوره الانبیاء
- سوره الحج
- سوره المؤمنون
- سوره النور
- سوره الفرقان
- سوره الشعرا
- سوره النمل
- سوره القصص
- سوره العنکبوت
- دیدگاه های تربیتی شهید مطهری با تکیه بر آیات جز 16 تا 20
- منابع
بررسی نظریات تربیتی با تکیه بر قرآن کریم
جزء 16
سوره الکهف
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا ﴿۶۵﴾
تا بنده اى از بندگان ما را یافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بودیم (۶۵)
نکته1:
اهمیت علم و دانش و ضرورتِ پیدا کردنِ یک رهبر دانشمند و استفاده از پرتو علم او
بررسی: یعنی به هر میزان هم دارای عظمت باشیم باز هم کسانی هستند که می توان از آنها بهره برد.
أَمَّا السَّفِینَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِینَ یعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ یأْخُذُ كُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا ﴿۷۹﴾
اما كشتى از آن بینوایانى بود كه در دریا كار میکردند خواستم آن را معیوب كنم [چرا كه] پیشاپیش آنان پادشاهى بود كه هر كشتى [درستى] را به زور مى گرفت (۷۹)
نکته2:
چهرۀ ظاهر و چهرۀ باطن حوادث عالم
بررسی: یعنی بسیاری از حوادثی که رخ می دهد و ما حکمت آن را نمی دانیم، به خیر ماست. زیرا اگر انسان آگاه بود حتما از آن مسائل رضایت کامل می داشت. گاهی آسیبی به انسان می رسد ولی در مجموع به نفع انسان است.
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَینِ فَخَشِینَا أَنْ یرْهِقَهُمَا طُغْیانًا وَكُفْرًا ﴿۸۰﴾
و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و كفر بكشد (۸۰)
نکته3:
آثار ایمان پدران برای فرزندان
بررسی: چون پدر و مادر مؤمن هستند خداوند سعی در حفظ ایمان آنها می کند.
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَینِ یتِیمَینِ فِی الْمَدِینَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ یبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِكَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیهِ صَبْرًا ﴿۸۲﴾
و اما دیوار از آن دو پسر [بچه] یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى متعلق به آن دو بود و پدرشان [مردى] نیكوكار بود پس پروردگار تو خواست آن دو [یتیم] به حد رشد برسند و گنجینه خود را كه رحمتى از جانب پروردگارت بود بیرون آورند و این [كارها] را من خودسرانه انجام ندادم این بود تاویل آنچه كه نتوانستى بر آن شكیبایى ورزى (۸۲)
نکته4:
نباید زودتر از موعد قضاوت کرد
بررسی: گاهی کسی کاری را انجام می دهد و اگر صبر کنیم متوجه خواهیم شد که به نفع ماست.
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿۶۶﴾
موسى به او گفت آیا تو را به شرط اینكه از بینشى كه آموخته شده اى به من یاد دهى پیروى كنم (۶۶)
نکته5:
ادب شاگرد و استاد
بررسی: در اینجا ده ها نکته تربیتی وجود دارد که به چند نمونه اشاره می کنیم:
- تابع و مطیع بودن حضرت خضر
- اجازه تبعیت
- اقرار به نیاز علم
- خاضع و متواضع بودن استاد
- زیاد دانستن علم استاد
- علم الهی نزد استاد (طلب ارشاد و راهنمایی)
هدف كلی آیات شریفه 60 تا 82 سورۀ کهف
علم انسانها به اینكه هر انسانی با هر مقام و مرتبه ای و در هر جایگاهی نیازمند یك معلم و راهنما است. زیرا عقل انسان محدود است و برای رسیدن به قرب الهی باید از یك معلم بهره بجوید.
اهداف فرعی مبتنی بر سه بخش آیات
بخش اول: سرگذشت شگفت انگیز خضر و موسی
- در راه كسب علم و یافتن معلم و راهنما دشواریهای زبادی وجود دارد كه باید آنها را تحمل نمود .
- هر اتفاقی هرچند كوچك وناچیز نشانه ای از سمت خداوند است و در علم آموزی نباید از كوچكترین نشانه ها غافل شد چه بسا كه همان مقصود اصلی باشد.
بخش دوم: دیدار معلم بزرگ
- یك معلم و راهنمای واقعی برای كسب علم كسی ست كه بنده واقعی خداوند باشد و این ویژگی بارزترین ومهمترین ویژگی مورد نیاز هر معلمی ست و معلمین باید به این درجه برسند .
- علم باید مایه رشد و صلاح باشد.
- در راه كسب علم باید صبر و شكیبایی به خرج داد.
- جوینده علم باید نسبت به استاد تواضع ، ادب و احترام داشته باشد.
- جوینده علم باید نسبت به تعهدات خویش پایبند باشد.
بخش سوم: اسرار درونی حوادثی که گذشت
- ظواهر پدیده ها و اتفاقات حاكی از باطن درونی آنها نیست چه بسا عملی در ظاهر زشت وشنیع بنظر آید و در باطن به صلاح كار انسان وبسیار خداجویانه باشد.
- صبر و تحمل وتدبر و تامل در راه علم كلیدهای رسیدن به حقیقت علم هستند.
بخش چهارم: درسهای داستان خضر و موسی
داستان سفر خضر و موسی در برگیرنده مسائل مختلف در زمینههای گوناگون اخلاقی و اجتماعی بسیاری است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) پیدا کردن رهبر دانشمند و و استفاده از علم او به قدری اهمیت دارد که حتی پیامبر الوالعزمی همچون موسی آن همه راه را به دنبال او میرود، و این سرمشقی است برای همه انسانها در هر حد و پایهای از علم و در هر شرایط و سن و سال.
ب) جوهره علم الهی از عبودیت و بندگی خدا سرچشمه میگیرد.
ج) همواره علم را برای عمل باید آموخت، چنانکه موسی به خضر میگوید: دانشی به من بیاموز که مایه رشد و صلاح من باشد.
د) در کارها نباید عجله کرد چرا که تحقق بسیاری از امور نیاز به فرصت مناسب دارد.
نکات تربیتی در داستان موسی و خضر
خداوند متعال داستانی از موسی(ع) در قرآن کریم بازگو فرموده است که او به خضر(ع) گفت: «سوره کهف ایه 66»ایا مرا رخصت میدهی که در پی تو آیم تا رهنمودها و واقعیتهایی که آموختی به من تعلیم دهی؟ و با آنکه موسی(ع) پس از آنکه پاسخ مثبتی از جانب خضر(ع) دریافت نکرد به او گفت: «سوره کهف، آیه 69» مرا به خواست خداوند، خویشن دار خواهی یافت و سر از فرمان تونپیچم. در این دو گفتار کوتاه گزیده ای از آداب به چشم میخورد که باید هر شاگردی نسبت به معلم خود معمول دارد. و با وجود اینکه میدانیم موسی یکی از رسوان اولوالعزم پروردگار است، عظمت شخصیت او مانع از آن نبوده است که آئین درخور یک شاگرد نسبت به استاد را در نظر گیرد.
آیه 66 سوره کهف دوازده خصیصه و نکته تربیتی سودمند را به ما ارائه میکند:
- موسی خود را تابع و پیرو استاد خویش معرفی کرده است. این مسئله ایجاب میکند که مقام و منزلت موسای شاگرد، از مقام استادش خضر، فروتر و پائین باشد چون قاعده مقام و مرتبت تابع نسبت به متبوع خود، فروتر و پائین میباشد.
- موسی با واژه «هل: آیا» از خضر اجازه و رخصت میطلبد. یعنی ایا اجازه میدهی که در پی تو آیم؟ چنین مطلبی نمایانگر مبالغه عظیمی در تواضع میباشد که باید شاگرد نسبت به استاد خویش معمول دارد.
- موسی خود را در برابر معارف و آگاهیهای خضر، جاهل و ناآگاه معرفی کردهاست، و در حقیقت با عبارت: «علی ان تعلمن»: برای اینکه به من تعلیم دهی.» به مقام والا و ارجمند استادش، اقرار و اعتراف نموده است.
- موسی به عظمت نعمت علم و دانش اقرار کردهاست، زیرا او از خضر درخواست نمود که همانگونه با او رفتار کند که خداوند متعال با خود او رفتارکرده است، و در حقیقت به خضر گفت: شایسته است که احسان تو به من، به گونه احسان خداوند نسبت به خودت باشد؛ به همین جهت است که گفتهاند: «من بنده کسی هستم که علم و دانش را از او اخذ کرده باشم. اگر کسی به شخصی علم بیاموزد زمام اختیار او را به کف گرفته و مالک او میگردد»
- معنی متابعت و پیروی کردن از شخص دیگر، این است که همانند اعمال و رفتار او، رفتار خویش را تنظیم نماید. این نکته به ما میفهماند که شاگرد و دانشجو باید در نخستین گام خود در راه تحصیل، این خصیصه و وظیفه را به کار دارد که همواره در برابر گفتار و رفتار استاد، تسلیم بوده و با او نستیزد.
- لزوم عمل به قوانین و راه و رسم متابعت بی هیچ قید و شرطی مقید نیست. بلکه لزوم عمل به آداب و آئین متابعت، به صورت مطلق ذکر شده است که نشان دهنده لزوم به کار داشتن منتهای تواضع شاگرد نسبت به معلم و استاد میباشد.
- در آیه مذکور این جهات به تربیت گوشزد شده است: پیروی، تعلیم، خدمت و تعلم{یعنی در این آیه نظم و ترتیبی راجع به نکاتی چند به چشم میخورد که بسیار جالب میباشد به ایت معنی که باید شاگرد در گام نخست، تابع و پیرو معلم بوده و سپس معلم او را تعلیم داده و در سومین مرحله، خویشتن را در خدمت استاد قرار دهد تا سرانجام در نهائیترین مرحله از علم و دانش او برخوراد گردد.
- معنی و منظور جمله «هل اتبعک علی لن تعلمن» این است که من بر اساس این متابعت هدف دیگری ندارم. گویا موسی به خضر چنین گفته باشد: من از رهگذر متابعت از تو خواستار مال و جاه و مقام نیستم{و همین موضوع به ما هشدار میدهد که دانشجو نباید در همراهی و همدهی با استاد ـ جز علم و دانش ـ پویای هدفهای دیگری باشد}.
- جمله «مما علمت» اشاره به بخشی از معلومات خضر است که در حقیقت میخواهد موسی به خضر بگوید: من جویای برابری و هماوردی با تو نیستم بلکه میخواهم به بخشی از معلومات تو دست یابم. زیرا تو برای همیشه از من، فزونمایهتر و گرانقدرتر میباشی.
- و نیز همین جمله «مما علمت» نشانگر اعتراف موسی است به اینکه خداوند متعال، علم را در اختیار خضر (و همه افرا بشر) قرار داده است. و از آن چنین استفاده میشود که باید علم و دانش و معلم و استاد را ارج نهاده و قدرت منزلت او را والا شمرد(چون معلم بودن از سمت های الهی ست و بشر علم را از خدا گرفته است).
- کلمه «رشداٌ» حاکی از ان است که موسی از خضر، درخواست ارشاد و راهنمائی کرده است. اگر موسی از برکات ارشاد خضر بهرهمند نمیگردید، سرگشته و گمراه میشد. همین نکته به ما میفهماند که موسای شاگرد به مسئله شدت نیاز خود به علم آموختن و تذلل و فروهشتن مقام خویش در برابر خضر، و نیز احتیاج آشکار و علنی خویش به علم و آگاهی استاد، اعتراف نموده است.
- در حدیث آمده است که خضر، نخست میدانست موسی، پیامبری از بنی اسرائیل میباشد و او صاحب کتاب «توراه» است و کسی است که خداوند-بیواسطه- با او هم سخن شد. موسی با وجود چنین مناصب و مدارج رفیع، با تواضع شگرفی در برابر استادش، موضع گیری کردهاست.
از مجموع سخنان و نکات مذکور، نتیجه میگیریم که استاد از لحاظ لیاقت و شایستگی، مقام و منزلتش رفیعتر میباشد. زیرا اگر کسی دارای احاطه علمی فزونتر میباشد، قهراٌ آگاهی او به محتوی و هدفهای علوم و دانشها بیشتر و فزونتر خواهد بود. لذا حس کنجکاوی و کنکاش او در وصول به سعادت و سرور، تقویت میشود و قهرا فضیلت تجلیل و بزرگداشت حرمت چنین کسی، از کمال بیشتری برخوردار خواهد بود.
سوره مریم
وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِیا ﴿۵۴﴾
و در این كتاب از اسماعیل یاد كن زیرا كه او درست وعده و فرستاده اى پیامبر بود (۵۴)
وَكَانَ یأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیا ﴿۵۵﴾
و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مى داد و همواره نزد پروردگارش پسندیده[رفتار] بود (۵۵)
سه قاعدۀ تربیتی
به تصریح قران برای اینکه روابط انسان با خاندان بویژه پدر و مادر و فرزندان یک رابطه ی ایمانی و سالم باشد نیاز دارد که به اولیاءصالح خدا تاسی جوید و راه و روش آنان را در زندگی برگزیند.
در سوره مریم سلام الله علیها خدای تعالی ما را با بعضی از این روابط سالم و صحیح آشنا می کند در عین حال به برخی روابط نا سالم و نادرست هم اشارت دارد . به طور مثال در آیات فوق سخن از اسماعیل علیه السلام است که علاوه بر صادق الوعد بودن با دیگران آنچه او را با خاندانش مرتبط می سازد مساله دین است. بر طبق آیه فوق سه مساله مهم تربیتی که می تواند اساس و الگو باشد عبارت است از:
تربیت فرزندان نسبت به نماز، تشویق به انفاق، کسب رضایت و خشنودی پروردگار
نکات مورد توجه آیات
نکته1:
یکی از روش های تربیتی قران کریم معرفی و یاداوری انسان ها ی الگو و نمونه است. در آیه اول خطاب به پیامبر صلی علیه و آله می فرماید : وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعیلَ در مورد اسماعیل علیه السلام درآیه فوق دو نظر کلی میان مفسران است.
الف)ایشان اسماعیل علیه السلام فرزند حضرت ابراهیم علیه السلام است.
ب) یکی از پیامبران بنی اسرائیل به نام اسماعیل بن حزقیل است…
قران در تجلیل از مقام این پیامبر الهی ابتدا از وفای به عهد ایشان یاد کرده و می فرماید:
”إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ” صفت وفاء مانند سایر صفات دارای مراتب مختلف است . یکی از مراتبش وفای قولی است که بعضی افراد به آن اهمیت نمی دهند.
مثل این که شخصی قول بدهد یک ساعت یا دو ساعت منتظر بماند اما تا کار لازم تری پیش آمد از ایستادن و منتظر شدن منصرف شده و برود.
در روایتی می خوانیم: اینکه خداوند اسماعیل را، صادق الوعد شمرده به خاطر این است که او بقدری در وفای به وعده اش اصرار داشت که با کسی در محلی وعده ای گذارده بود، او نیامد. اسماعیل علیه السلام همچنان تا یکسال در انتظار او بود هنگامی که بعد از این مدت آمد، اسماعیل گفت: من همواره در انتظار تو بودم.
بدیهی است هرگز منظور این نیست که اسماعیل علیه السلام کار و زندگیش را تعطیل کرد بلکه مفهومش این است که در عین ادامه ی برنامه هایش مراقب آمدن شخص مزبور هم بود.
نکته2:
سفارش به نماز از وظایف پدر خانواده است. ” وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاه “
بنا بر آیه فوق یکی از مهمترین ارکان تربیت خانوادگی تربیت فرزندان به ادای نماز است.
زیرا نماز پایه و اساس دیگر اعمال نیک است. بعضی از بزرگان می گویند: ضرورتی ندارد که کودک خود را به انجام همه ی واجبات و اخلاقیات از خرد وکلان آن تلقین کنی بلکه اگر میان او و خدا یک رابطه ی ایمانی ایجاد کنی بقیه ی کارها خود بخود سامان خواهد یافت.
زیرا نماز کاری است منظم و هر شبانه روز پنج بار به انجام آن پرداختن امری دشوار است. اگر کسی از کودکی به نماز عادت کرده باشد نماز جزیی از زندگیش خواهد بود و بنابراین اصلاح می شود.
نکته3:
به دنبال توصیه مداوم به نماز، قاعده تربیتی دیگر سفارش به زکات است ”وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاه وَ الزَّکاه” واژه زکات در قران به معنی مطلق انفاق و عطاست.
برخی می گویند: سفارش به نماز در خانواده ها کم و بیش هست،اما سفارش به زکات نیست .در هر حال انفاقات مالی و مداومت بر آن نوعی تمرین است برای این که انسان بیاموزد که فقط به خود نپردازد بلکه به مردم دیگر نیز توجه کند.
به بیان دیگرهر کسی موظف است که کودک خود را به نوعی تربیت کند که دارای شخصیتی کمال یافته باشد تا مردم از معاشرت با او و از اعمال و رفتارش راضی باشند نه به گونه ای که هیچ به فکر دیگران نباشد.
نکته چهارم : خداوند اسماعیل صادق الوعد را به وصف دیگری نیز می ستاید و آن “مرضی بودن”است و” وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا” درواقع این جمله اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده بود.
اصولاً نعمتی بالاتر از این نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضی و خشنود باشد . به همین دلیل خداوند در آیه 119 مائده بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را برای بندگان خاص خدا بیان می کند در پایان می فرماید: “رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ”
خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگاری بزرگی است.
توجه:
برای دانلود فایل کامل ورد لطفا اقدام به خرید نمایید.
لینک دانلود فایل بلافاصله پس از خرید بصورت اتوماتیک برای شما ایمیل می گردد.
به منظور سفارش تحقیق مرتبط با رشته تخصصی خود بر روی کلید زیر کلیک نمایید.
سفارش تحقیق
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.