توضیحات
عنوان فارسی: دین و مذهب
عنوان انگلیسی مقاله ترجمه شده:
Religion
بنابراین، بر طبق گفته Heidegger، غلبه بر مسئله رویکرد تئوری و نظری حاکی از فلسفه دشوار می گردد. ما به بررسی راه مشخص تفکر، که می بایست در فلسفه برگزیده شود، ادامه می دهیم زیرا این بررسی به خودی خود بخشی از فلسفه است. Heidegger می نویسد، ” تلاش مداوم فلسفه در تعیین هویت خود به انگیزه حقیقی خود تعلق دارد”. پرسش هویت فلسفه، پرسشی است که هر فیلسوف می بایست به دنبال پاسخ آن باشد.
پاسخ به این سئوال با تشریح انواع مدل های مختلف فلسفه، خواه گذشته خواه حال حاضر، داده نمی شود و اوضاع کنونی فلسفه نیز نمی باشد. بر طبق Heidegger، طرزی که ما فلسفه سازی میکنیم ( که شامل تمامی چارچوب مفهومی فلسفه می شود)، رویکردی ایجاد می نماید که ورودی اصلی به فلسفه حقیقی را می بندد. برای Heidegger، فلسفه باید از ” وضعیت فهم و درک ” که فیلسوف خود را در آن می یابد آغاز گردد. از آن جایی که چارچوب مفهومی فلسفه مانع از دسترسی به این وضعیت بنیادین درک و فهم می شود، که فلسفه به خودی خود از آن آغاز می گردد، پرسش روش بالاترین اولویت فلسفه را در اختیار می گیرد، و “روش” در این اتصال در منطق یونانی اصیل خود باید درک شود، به عنوان راهی برای رسیدن به جایی. از این جنبه، می توان این پرسشها را مطرح نمود که، ” چه راهی را باید برگزینیم؟”، ” آیا می بایست از راه فرعی برای دستیابی به هدف خود بهره ببریم؟” و غیره.
وقتی شروع به تحقیق و پژوهش می کنیم، به این مهم دست می یابیم که فلسفه در اصل یک فعالیت به حساب می آید؛ چیزی است که انجام داده و ترتیب می دهیم. می آموزیم که فلسفه با عمل فلسفه سازی صورت میپذیرد. به طور خلاصه، نوعی از وجود است. راهی از وجود که شروع به فلسفه سازی می کنیم، این “وضعیت” فلسفه ما است، وضعیتی که Heidegger آن را فکتیسیتی[1] (واقع بودگی) می نامد. ما از وضعیت فکتیکال یا حقیقی خود فلسفه سازی می نماییم. در یک منطق خاص، این لغت به عنوان یک پیشرو برای آن چه که Heidegger آن را بعد ها ” قابلیت تاریخی” تفسیر می نماید، عمل می کند. فلسفه، بنابراین، به فوریت زندگی متعلق است. در رابطه با طبیعت مشخص و وظیفه فلسفه، فیلسوف باید راه وجود حقیقی را جستجو نماید. فلسفه، تبدیل به یک مقدمه برای تجربه زندگی می شود. ورودی فلسفی گونه به زندگی و فکتیسیتی آن، به شدت در تحلیل Heidegger گنجانده شده و مورد بررسی قرار گرفتند.
سپس، فلسفه، راهی برای تجربه زندگی زندگی یا فکتیکال است، اما به زندگی حقیقی نیز باز می گردد، دقیقا بدین دلیل که وضعیت زندگی ما تبدیل به موضوع استفسار و پرس و جو فلسفی گونه برای Heidegger شده است. زندگی حقیقی می بایست از تجربه زندگی مورد فهم و درک قرار گیرد، اما تجربه زندگی حقیقی در تصمیمات متفاوت قرار داد. Heidegger می نویسد: عزیمت “فلسفه و همینطور هدف آن تجربه زندگی حقیقی است. اگر تجربه زندگی حقیقی هدف عزیمت برای فلسفه است، و اگر یک تفاوت فکتیکالی در قاعده بین شناخت علمی و فلسفی – گونه وجود داشته باشد، تجربه زندگی حقیقی نه تنها باید هدف عزیمت برای فلسفه سازی باشد بلکه باید از خود فلسفه سازی جلوگیری نماید”. فلسفه، به عنوان راهی برای زندگی حقیقی، بوسیله یک گرایش که مشخصه زندگی حقیقی است، جلوگیری می شود.
برای فهم گرایش مسدود کننده زندگی حقیقی، می بایست راه مشخصی که آشنا با فلسفه است انتخاب گردد. آشنا به عنوان یک نظم در دانشگاه، به عنوان بخشی از میراث فرهنگی ما، به عنوان مجموعه ای از ارزش ها و عقاید، و به عنوان روشی بحرانی برای منطق از بی منطق. در لفت ” فلسفه “، فعالیت های مختلف بی شماری گرد هم می آیند. به طور کلی، هر چند، می توانیم بگوییم که فلسفه به صورت راهی مشخص به ما ارائه شده است. ارائه واضح و مشخص نشانه ای از در اختیار داشتن فلسفه است. اما از این هم فراتر می رود، از آن جایی که درون چارچوب کیفیت فلسفه ای است که ما برای درک و فهم زندگی و ذات خود بر می گزینیم. در نتیجه، راهی که ما برای درک خودمان انتخاب می کنیم، مورد بحث یا انتقاد قرار نمی گیرد. زندگی حقیقی درون یک چارچوب مفهومی درک می شود که خنثی و بی اثر نیست، راهی که ما برای برای فهم خود انتخاب می کنیم بر روی راهی که زندگی می کنیم تاثیر گذار است، همینطور بر روی جهتی که برای هدایت زندگی خود بر می گزینیم. سئوالی که به دنبال آن مطرح می شود این است که جهت مباحثه فلسفی گونه نهفته در اصل چیست.
روشی که ما فلسفه سازی می کنیم، بر روی برخورد با یک رابطه تئوری تاثیر می گذارد، با این وجود چنین رابطه تئوری در تجربه زندگی حقیقی که شامل رفتارها و اقدامات ما، رویاهایمان، احساساتمان، و غیره می شود، تعبیه شده است. این فعالیت ها جدا از نهادهایی که به آن ها مرتبط هستند قابل فهم و درک نمی باشند. آن ها تنها می توانند از جهت یابی خود به سمت نهادهای مربوطه مورد فهم قرار گیرند. اگر این جهت یابی را از دست دهیم، تنها یک انتزاع نصیبمان می شود که وجود خود را مدیون این جهت یابی اصیل است. اگر چه Heidegger این نوع از انتزاع را رد نمی کند، با جستجوی یک رابطه بنیادی تر و ازلی به نهادهای زندگی بشری، که آن را “اهمیت” معنا می کند، پا را فراتر می گذارد.
توجه
- برای دانلود فایل کامل ورد لطفا اقدام به خرید نمایید.
- پس از خرید بلافاصله لینک دانلود فایل برای شما ایمیل خواهد شد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.