توضیحات
عنوان: مدل کسب و کار جدید برای مشاوره
- مفهوم استراتژی
- چرا مشاوره مدیریت؟
- مشاوره مدیریت – موانع ورود
- مشاوره مدیریت استراتژیک
- برنامهریزی استراتژیک: پیادهسازی و ارزیابی
- برنامهریزی استراتژیک بازار و طراحی سیستم توزیع
- پیادهسازی برنامه استراتژیک با رویههای کاری
- سیاستگذاری با رویکرد تفکر سیستمی
- برنامهریزی استراتژیک بازار و طراحی سیستم توزیع
- ابزارهای ارزیابی
- کدام مشتریان
- مشتریان مخفی
- نگاهی به موسسه بین المللی مشاوره مدیریت مککینزی
- رولند برگر
- استراتژی توسعه بازار
- استراتژی توسعه محصول جدید
- استراتژی متنوعسازی
- استراتژی توسعه کسب و کار
- تفکر استراتژیک
- ارزیابی تحلیل وضعیتی در استراتژی
- بررسی روشهای مختلف تحلیل وضعیتی استراتژی
- تجزیه و تحلیل محیط داخلی در استراتژی
- تجزیه و تحلیل محیط خارجی در استراتژی سازمان
- سوالات استراتژیک برای تعیین مدل و استراتژی مناسب حاکمیتی:
- اصول و قواعد کسب¬وکار
- رویكردهای استراتژی:
- تفکر استراتژیک
- فلسفه استراتژی
- تعریف استراتژی
- فرصت¬های استراتژیك
- توسعه فرصتها
- راهكار استراتژیك
- الگوی فرصت
- مزایا و معایب:
- استراتژی برنامه نیست
- ساختار تحلیلی استراتژی اثربخش
- تكوین استراتژی
- چگونه اثربخشی استراتژی را حفظ كنیم
- دامهای اثربخشی
- مدل Swot Strengths & Weaknesses & Opportunities & Threats))))
- نتیجه گیری
مدیریت کسب و کار
مفهوم استراتژی
«استراتژی»، «نقشه راه»، «تاکتیک» و … از جمله مفاهیمی بود كه تا چندی پیش در ادبیات نظامی به کار گرفته می شد، اما هم اکنون با پیچیده شدن فضای کسب¬وکار، این مفهوم در گستره عملیاتی سازمانها فراگیر شده است و سازمانها برای انطباق خود با شرایط موجود جامعه که فضای رقابتی آنها کم از عرصه جنگاوری ندارد، ناگزیر از توجه به این مفاهیم هستند.
واژه استراتژی از لغت یونانی Strategos به معنای هنر ژنرال¬ها اقتباس شده است. در ارتش، استراتژی كار ژنرال¬هاست، همچنان كه در كسب¬وكار نیز وظیفه مدیران ارشد است.
استراتژی به شكل امروز خود، دستاورد پس از جنگ جهانی دوم و حاصل مسیر تحول برنامه¬¬ریزی است .در اوایل دهه ١٩٦٠، وزارت دفاع آمریكا مبانی برنامه¬ریزی استراتژیك را پایه¬گذاری كرد و دو سال پس از آن، یكی از استادان دانشگاه هاروارد، مفهوم استراتژی را به جهان كسب وكار وارد كرد. در دهه١٩٩٠ عصر جدید رویكردهای استراتژی با نظریات صاحب نظرانی مانند هنری مینتزبرگ Mintzberg).H) و گری هامل (G.Hamel) آغاز شد.
اصولاً استراتژی زاییده دو اصل محیط رقابتی و محدودیت منابع است. بدون رقابت، استراتژی امری بی¬معناست و هر كجا محیط رقابتی باشد، این رویكرد كارساز است.
در جریان استراتژی رقابتی، برای دستیابی به یك جایگاه مشخص در بازار در بین رقبا، باید به سه سؤال اساسی پاسخ داده شود:
الف- چه كسانی مشتریان مورد نظر سازمان هستند؟ )چه كسی(
ب- سازمان برای مشتریان مورد نظر، چه كالا و خدماتی را عرضه می كند؟ (چه چیزی)
ج – سازمان چگونه این كالا و خدمات را عرضه می كند؟ (چگونه)
در یك بازار رقابتی، شركتی ماندگار خواهد بود كه نیازهای مشتری را بهتر از رقیب تأمین كند. یك سازمان باید
مرز فعالیت خود را در بازار تعیین كرده، مشتریان خود را انتخاب كند و ارزشی را كه می خواهد در قالب كالا و
خدمات برای آنان بیافریند مشخص سازد.
2- مطالب اصلی
چرا مشاوره مدیریت؟
در طول سالهای گذشته همواره ارزش مشاورین مدیریت به دلیل بدیهی فرض کردن علت وجودی آنها دست کم گرفته شده است؛ اما مشاوره مدیریت پدیدهای فوقالعاده و بهراستی منحصربهفرد است.
برای مشاوره مدیریت هیچ نمونه قبلی یا مشابهی وجود ندارد. مشاوره مدیریت تنها بخش عمدهای از فعالیتهای انجام شده برای بهکارگیری علم مدیریت در عمل را در بر نمیگیرد؛ بلکه مشاورین مدیریت علاوه بر آن، در مركز میدان توسعه نظریهها، روشها و حرفه مدیریت قرار دارند.
میدانیم که «علم مدیریت» و «هنر مدیریت» وجود دارند. با این حال «مدیریت» ذاتا یک موضوع «کاربردی» است؛ همانطور که حقوق و پزشکی این چنین هستند. در مورد هر موضوع کاربردی، افرادی که آن موضوع را به عنوان حرفه خود دنبال میکنند بیشتر از پژوهشگران و دانشگاهیان در توسعه روشها، ترکیب تجارب گذشته در قالب مفاهیم قابل آزمایش و تدوین نظریههای جدید، یافتن و آزمودن دانشهای جدید و تدریس و تهیه مثالهای روشن برای آن نظریهها و مفاهیم سهیم هستند. این افراد حرفهای موضوعات مرتبط با حوزه کاری خود را رهبری میکنند و همین افراد هستند که در مورد پیشرفت قابلیتهای عملی آن حرفه و همچنین ملاحظات اخلاقی مرتبط با آن مسئولیت دارند.
بنابراین نباید از این موضوع تعجب کرد که در میان مردان بزرگ دنیای مدیریت تنها دو نفر ـ ماکس وبر و التون مایو ـ وجود دارند که به معنای واقعی کلمه پژوهشگر هستند.
از این دیدگاه مدیریت در واقع تفاوتی با پزشکی یا حقوق ندارد؛ علومی که در آنها پژوهشگران واقعی، مفسرین و نظریهپردازان اصلی آن علوم هستند. با این حال مدیریت از نظر نوع رهبران و بنیانگذاران آن با دیگر علوم کاربردی متفاوت است.
برای اطمینان حاصل کردن از این موضوع میتوان به این نکته توجه کرد که در میان نامهای بزرگ دنیای مدیریت، افراد حرفهای معدودی هستند که با کارها و رهبری خود مشارکت عمدهای را در پیشرفت مدیریت داشتهاند: افرادی مانند تون (Towne)، پیر دوپون (Pierre DuPont) یا آلفرد اسلوان از میان آمریکاییها و جورج زیمنس آلمانی و هانس رینولد بریتانیایی.
علم مدیریت همچنین دارای افرادی است که میتوان آنها را پژوهشگر ـ حرفهای نامید. افرادی مانند شیبوساوا ایچی در سالهای دور در میجی ژاپن، سیبوم راونتری (Seebohm Rowntree)، هنری فایول و والتر راتنائو (Walter Rathenau) در در اروپای قبل از جنگ جهانی اول و چستر برنارد در سالهای جنگ از این دسته هستند. این افراد مانند ویلیام اولسر پزشک و قاضی کوک در حقوق، افراد حرفهای برجستهای بودند که عصاره تجربه و عملکرد خود را در بنیانگذاری تئوری و فلسفه مدیریت به کار گرفتند.
اما آن چیزی که در مقایسه با سایر علوم تنها در مورد علم مدیریت وجود دارد، آن است که از ابتداییترین روزهای ایجاد این علم «مشاورین» نقش کلیدی را در توسعه کاربردها، دانش و حرفه مدیریت داشتهاند. افرادی مانند: فردریک ویسنلو تیلور، گانت، گیلبرتها، اویگن اشمالنباخ (Eugen Schmalenbach)، ماری پارکر فولت و لیندا اورویک افرادی هستند که میتوان آنها را در گروه مشاورین جای داد.
بدیهی است که در سایر حوزههای علوم کاربردی نیز مشاورین فعالیت میکنند؛ اما تنها در مدیریت است که مشاورین به صورت حرفهای وجود دارند. میتوان گفت تنها در مورد مدیریت است که مشاور نه تنها در نقش مجری، بلکه در نقشهای منبع دانش، رهبر فکری ایدهپردازی و ایجاد و توسعه یک حرفه جدید ظاهر میشود. مطمئنا این موضوع، پدیدهای قابل توجه است. اما جالبتر از آن این موضوع است که ظاهرا کسی تا به حال این پرسش را مطرح نکرده که “اصلا چرا مشاوره مدیریت!؟”
یک پاسخ دقیق در مورد نقش مشاور مدیریت این است که مدیریت بیش از آنکه یک علم یا یک هنر باشد یک موضوع کاربردی است. در عمل، یک فرد با انجام دادن یك کار آن را درک میکند. فرد دیگری با ترکیب دانش و تجربه موضوع مورد نظر را یاد میگیرد. دیگری با آزمایش مفاهیم روی موردهای عملی (Caseها) پیشرفت میکند. برای اطمینان یافتن از یک موضوع، درک مفهوم آن به تنهایی کافی نیست بلکه باید با آن درگیر بود. با این حال در عمل یک فرد نمیتواند بدون داشتن بینش یاد بگیرد. در اجرا هیچ «آزمایش ذهنی» و یا آزمایشگاهی وجود ندارد و تنها موارد (Caseها) هستند که وجود واقعی دارند. بدون مطالعه موارد واقعی، یک حرفهای هرگز نمیتواند هیچ دانش جدید یا قابلیت تشخیص مشکلات و شخصیت حرفهای را برای خود ایجاد کند. در پزشکی بینش با آموزش و تمرین توامان ایجاد میشود. بیماران (مثالهای مورد مطالعه) یا در بیمارستان هستند یا به پزشکان مراجعه میکنند. در حقوق ایجاد بینش با عمل درآمیخته است و میتواند در کلاس درس شبیهسازی شود. اما در مدیریت یک مدیر حرفهای هر قدر هم باتجربه باشد، در مورد هر مشکل جدید کمبود بینش دارد. وی اگر چه تجربه بسیاری دارد؛ با این حال در اغلب اوقات (اگر نگوییم همیشه) او با خود «بیمار» همراه است. او با یک یا چند سازمان محدود کار میکند و در مورد سایر مشكلات سازمانها اطلاعی ندارد و نمیتواند این اطلاعات را با شبیهسازی هم به دست بیاورد.
و این به روشنی اولین دلیل پدید آمدن حرفه مشاوره مدیریت ـ هم در كار اجرایی و هم در علم مدیریت ـ است. مشاور مدیریت یک فرد حرفهای است و از این دیدگاه تفاوتی با دیگر افراد اجرایی ندارد. اما برخلاف افراد اجرایی فعال در سازمانها، مشاور دارای بینش است. مشاور بیماران و موارد بسیار زیادی را میبیند و درمان میکند. بینش او عمیق و در عین حال گسترده و متنوع است. در نتیجه حتی خودپسندترین مشاور هم نمیتواند بگوید که از مشتریاناش ـ مدیران سازمان ـ چیزی بیشتر میداند. به جای آن وی میداند که مشتریاناش «آموزگاران» او هستند و کار مشاور به دانش مشتریاناش وابسته است. مشاور چیز بیشتری نمیداند. تفاوت او در این است که موارد بیشتری را دیده است.
با این حال یک دلیل لطیف و شاید مهمتر نیز برای پدید آمدن و اهمیت مشاوره مدیریت در عمل، علم و حرفه مدیریت وجود دارد. یک ضربالمثل قدیمی در میان حقوقدانان هست که میگوید: «کسی که مشتری خودش باشد احمق است!» پزشکان نیز سالها قبل دریافتهاند که نباید افراد خانواده خودشان را درمان کنند و بهتر است آنها را به حال خود بگذارند.
مشاورین حرفهای باید به شناخت علت مشکل یا بهبود بیماری مشتری متعهد باشند. با این حال آنها باید از درگیر كردن خود در موضوع خودداری كنند. آنها نباید خود را جزیی از مسئله بدانند. با این حال مدیران حرفهای جزیی از مشكل مورد نظر هستند و ـ چنانكه چستر برنارد اولینبار اشاره كرد ـ خود مدیران مشكل اصلی هستند. یك مدیر حرفهای بدون درمان خود توانایی درمان سازمان خود را نخواهد داشت. این موضوع كه منافع وی در خطر است احتمالا با حل مشكل بیارتباط است: اگر چه امروزه این عقیده كمتر مورد قبول است كه فرد حرفهای دارای مسئولیت نمیتواند فراتر از منافع خود عمل كند؛ با این حال این عقیده، همچنان یك خرافه عوامانه مقبول است.
در هر حال یك مدیر اجرایی در یك سازمان عضوی از سازمان است و عادتها، عقاید، شادیها و غمها، كلاننگری و جزیینگری خود را بهاشتراك میگذارد. او مانند پزشكی است كه خانواده خود را درمان میكند: او بیمارش را با قلب درمان میكند و در این كار بیشتر قلب خود را در نظر میگیرد تا قلب بیمار!
و همینجا است كه مشاور مدیریت آن چیزی را كه مدیران حرفهای نیازمند آن هستند وارد مدیریت كاربردی میكند: تفكیك. مشاور مدیریت امكان داشتن یك تشخیصدهنده حرفهای بیماریها، یك درمانشناس حرفهای و یك پژوهشگر واقعی را در كنار یكدیگر فراهم میكند. یا به عبارت دیگر، وی این امكان را به مدیریت میدهد كه به صورت همزمان به صورت كاربردی، به عنوان حرفه و به عنوان یك علم وجود داشته باشد.
مشاوره مدیریت – موانع ورود
یکی از فاکتورهایی که در تحلیل ساختار یک صنعت مورد بررسی قرار می گیرد و پورتر هم روی آن تاکید دارد بحث موانع ورود (Barriers to entry) به آن صنعت است. مثلا تجسم کنید صنایع معدنی را که برای ورود به ان به چه حجمی از سرمایه گذاری نیاز است. این مساله خود مانعی برای ورود رقبا به این صنعت است. دانش محور بودن نیز خود یک مانع ورود به صنعت است. به عبارتی اگر یک صنعت دانش محور باشد هر شرکتی توانایی ورود به آن صنعت را ندارد. یا مثلا هزینه های تغییر یا همان (Switching cost) که قبلا به ان اشاره کردم نیز به نوعی مانعی برای ورود رقبا به یک صنعت می شود چون رقیب این را درک می کند که برای مشتری هزینه بر است تا از سمت شرکتی که الان در صنعت است به سمت شرکت جدید سوئیچ کند. بنابراین این هم یک نوع مانع ورود محسوب می شود. برند و سابقه یک شرک هم به نوعی یک مانع ورود است. به عنوان مثال در صنایعی که برند مفهوم پیدا می کند و وفاداری به یک نام تجاری بوجود می آید خیلی سخت می شود که این سد را شکاند و وارد شد. البته همه اینها به این معنا نیست که موانع ورود قابل حذف نیستند و در مورد تمامی انواع آن می توان به مثالهایی در دنیای کسب و کار اشاره کرد. مثلا در مورد همان سابقه و برند به نظرم می توان به حضور “گاج” در کسب و کار کلاس ها و کتاب های کنکور (که من واقعا با این حوزه مشکل جدی دارم) اشاره کرد. تا قبل از ورود این برند به این صنعت کسی فکر نمی کرد بتواند کانون فرهنگی آموزش را شکست داد. ولی خوب عملا هر زمانی که انقلاب قدم می زنم احساس من این است که گاج نفر شماره ۱ این بازار است. (داخل پرانتز بگویم که به رغم تنفری که از این کسب و کار دارم معتقدم اگر یک صنعت در کشور وجود داشته باشد که رقابت برای آن به معنی واقعی کلمه موجود باشد همین کسب و کار کلاس و کتاب کنکوراست که واقعا اثر رقابت و تاثیر آن بر کیفیت خدمات شرکت های موجود در این صنعت را می توان دید.)
در مجموع هر چه موانع ورود بیشتر باشد این مساله برای شرکت های موجود در صنعت خوشایندتر است و برای شرکت های خارج سخت تر.
مشاوره مدیریت استراتژیک
مشاوره مدیریت راهبردی یا مشاوره مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم و برجستهٔ سازمان است که توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان، به منظور کنترل منابع در محیطهای خارج از سازمان، اتخاذ میشود.
با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامه ای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس میشود. این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست.
مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آینده نگر، جامع نگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمان های امروزی است. پایه های مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکت های رقیب، بازارها، قیمت ها، عرضه کنندگان مواد اولیه، توزیع کنندگان، دولت ها، بستانکاران، سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا وجود دارند قرار دارد و این عوامل تعیینکنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است.
یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمان ها برای حصول موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند «مدیریت استراتژیک» خواهد بود. مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونه ای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنشها، واکنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
از جمله خدمات قابل ارائه توسط شرکتها خصوص مشاوره مدیریت استراتژیک و یا برنامه ریزی استراتژیک عبارتند از:
تحلیل وضعیت
تدوین استراتژی
اجرای استراتژی
ارزیابی استراتژی
برنامهریزی استراتژیک: پیادهسازی و ارزیابی
محیط سازمان، افزون بر اینکه تهدیدهایی را برای آن در بر دارد، فرصتهای بسیاری را نیز برای آن میآفریند و همانگونه که بر سازمان تأثیر میگذارد، از آن تأثیر نیز میپذیرد. بر این پایه، سازمان با دریافت منابع از محیط، زندگی میکند و به زندگی خود با تأمین منابع برای محیط، تداوم میبخشد و در این چرخه تبادل منابع، تا هنگامی که به نیازی کلیدی در محیط پاسخ دهد، پذیرش محیطی را نیز خواهد داشت. ولی سازمان برای حرکت در راستای هدفهایش، همواره با تهدیدها و فرصتهایی از سوی محیط روبهروست که باید با شناخت درست نقاط قوت و ضعف خود، از تهدیدهای محیطی پرهیز و از فرصتهای آن بهره گیرد و گاهی فراتر از این، تهدیدها را به فرصت بدل کند یا خود فرصتهایی را در محیط پدید آورد. چنین رویکردی در چارچوب برنامهریزی راهبردی از سه دهه پیش وارد سازمانهای دولتی و عمومی نیز شد و پارادایم «اداره امور دولتی» را به پارادایم «مدیریت دولتی» بدل ساخت. پارادایمی که چالشهای محیطی را پیچیدهتر از آن میداند که در رویارویی با آنها بتوان از شیوههای سنتی طرفی بست و مسائل امروز را با روشهای دیروز چاره کرد. پارادایمی که جایی را برای آزمون و خطا در مدیریت نمیبیند و بر برنامهریزی راهبردی استوار است.
برای برنامهریزی راهبردی در یک سازمان، دو گام بنیادین هست: نخست بررسی و شناخت سازمان و سپس اجرای فرایند برنامهریزی و تدوین راهبردها. در گام نخست، مشاور برنامهریزی راهبردی با شناسایی سازمان از ابعاد گوناگون از راه مطالعه مستندات سازمانی، برای همکاری با سازمان آماده میشود. در گام دوم، مشاور برنامهریزی با برگزاری کارگاههای آموزشی و اجرایی همزمان؛ با مشارکت سیاستگذاران، مدیران، و افراد کلیدی سازمان برنامهریزی راهبردی را به انجام میرساند. بر این پایه، مشاور نقش راهنما و سازمان نقش تولید محتوا را بر عهده خواهند داشت و مشاور، محتوای تولید شده را گام به گام در قالب برنامه راهبردی سازمان ارائه خواهد کرد. این فرایند، دو تا سه ماه به درازا میکشد و در آن، نزدیک ۵۰ ساعت نشست گروهی بهشیوه کارگاهی با سیاستگذاران، مدیران، و افراد کلیدی سازمان برگزار میشود. برنامهریزی استراتژیک دارای گامهای زیر است:
★ شناخت سازمان؛
★ هماهنگی، آموزش، و برنامهریزی برای برنامهریزی استراتژیک؛
★ تحلیل وظایف رسمی و غیررسمی؛
★ تعیین و تحلیل ذینفعان؛
★ تنظیم مأموریت و ارزشها؛
★ تحلیل محیط خارجی و داخلی؛
★ هدفگذاری؛
★ تعیین راهبردها؛
★ تعریف طرحها و پروژهها؛
★ نگارش چشمانداز؛
★ نگارش برنامه عملیاتی یکساله؛
★ نگارش سند برنامهریزی استراتژیک.
توجه:
برای دانلود فایل کامل ورد لطفا اقدام به خرید نمایید.
لینک دانلود فایل بلافاصله پس از خرید بصورت اتوماتیک برای شما ایمیل می گردد.
به منظور سفارش تحقیق مرتبط با رشته تخصصی خود بر روی کلید زیر کلیک نمایید.
سفارش تحقیق
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.