توضیحات
عنوان: بررسی رابطه هوش اجتماعی بر تعهد سازمانی کارکنان
- چکیده
- مقدمه
- مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش
- تعهد سازمانی
- پیشینۀ پژوهش
- روش شناسی پژوهش
- روش تحلیل داده ها
- یافته های پژوهش
- تحلیل توصیفی
- نتیجه گیری و پیشنهادات
- منابع
چکیده
به دنبال نظریات و تحقیقات جدید در مباحث علوم انسانی، هوش اجتماعی از اهمیت زیادی در کشور برخوردار شده است، نیروی انسانی متعهد و توانمند نیز، منشاء مزیت رقابتی منحصر به فرد هر سازمان اند. در سال های اخیر تحقیقاتی چند در این رابطه صورت گرفته است که خود نشان از تمایل سازمان ها به این موضوع دارد. لذا این پژوهش به بررسی رابطه بین هوش اجتماعی و تعهد سازمانی کارکنان می پردازد. جامعۀ آماری این پژوهش کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج می باشند که حجم نمونه آماری با استفاده از فرمول جامعه محدود، 248 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شده اند. داده های به دست آمده از روش میدانی، با استفاده از روش آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان داد که بین تمامی سازه های هوش اجتماعی همبستگی بسیار قوی و مثبتی با ابعاد تعهد سازمانی وجود دارد.
واژگان کلیدی: هوش اجتماعی، تعهد سازمانی، کارکنان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
- مقدمه
در دنیای رقابتی و پیچیده ی امروز، بی گمان، منابع انسانی با ارزش ترین، تقلید ناپذیرترین و کمیاب ترین منابع برای هر سازمانی اعم از دولتی، خصوصی و در کلیه ی زمینه های تولیدی، آموزشی و خدماتی می باشند اسماعیلی، محمود رضا و مسعود قدسی، 1393). اسکات و ژاف در سال 1999 مطرح کردند که منشاء اصلی مزیت رقابتی برای سازمان ها، فداکاری، کیفیت تعهد و توانایی نیروی کار است. در واقع امروزه، سازمان هایی موفق اند که دارای کارکنان توانمند و متعهدی باشند؛ و از این رو، مرتباً فرآیندهای کاری را بهبود بخشند (رضائیان و کشتگر، 1387؛ گوئنزی و پلونی[1]، 2004). بنابراین تعهد سازمانی عبارتست از میزان مشارکت و همکاری فرد در سازمان و درجه ای که فرد هویت خود را با سازمان تعیین می کند. در این تعریف، تعهد سازمانی سه عامل را در بر می گیرد: 1. اعتقاد به هدف ها و ارزش های سازمان، 2. میل به تلاش بیشتر در راه سازمان، 3. تمایل شدید به ادامة عضویت در سازمان (رضائیان و کشتگر، 1387). نیروی انسانی متعهد و سازگار با اهداف و ارزش های سازمانی که حاضر باشد فراتر از وظایف مقرر در شرح شغلش، فعالیت کند، عامل مهمی در اثربخشی سازمان محسوب می شود. وجود چنین نیرویی در سازمان، وجهه و اعتبار سازمان را در اجتماع مناسب جلوه می دهد و زمینه را برای رشد و توسعۀ آن فراهم می آورد (رضائیان و کشتگر، 1387). در عوض، نیروی انسانی با احساس وفاداری و تعلق و تعهد کم، نه تنها خود در جهت نیل به اهداف سازمان، حرکت نمی کند، بلکه با ایجاد فرهنگ بی تفاوتی نسبت به مسائل و مشکلات سازمان، بین دیگر همکاران روح همکاری و تعاون را تضعیف می کند و در نهایت موفقیت سازمان را به تأخیر می اندازد یا مانع آن می شود. در این راستا، امروزه بسیاری از محققان به دنبال درک عمیق عوامل متعدد تأثیرگذار بر تعهد کارکنان متخصص نسبت به سازمان و همچنین بهره مندی از حداکثر توانایی آنها هستند. مرور ادبیات موضوعی در این زمینه نشان می دهد که در تحقیقات گوناگون، بیشتر بر جنبه های شناختی عملکرد کارکنان تأکید شده و متأسفانه تأثیر ابعاد اجتماعی در تحقیقات علوم رفتار سازمانی به طور وسیعی نادیده گرفته شده است (رضائیان و کشتگر، 1387؛ جوردن و همکاران[2]، 2002).
همانگونه که گفته شد؛ عامل های متعددی، تعهد نیروی انسانی را در سازمان تحت تأثیر قرار می دهند یكی از عامل هایی كه رفتار سازمانی هر فرد را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد هوش اجتماعی است استوار و امیرزاده خاتونی، 1387). در طی دو دهه اخیر مبحث هوش اجتماعی یکی از مهمترین مباحث علوم اجتماعی و علوم انسانی از جمله در حوزه مدیریتی، سازمانی و آموزشی بوده و همواره کاربردها و توانایی های آن در مقایسه با دیگر هوش ها مورد توجه قرار گرفته است (رضایی و خلیل زاده، 1388). هوش اجتماعی عبارت است از توانایی برقراری روابط بین فردی در گروه و همکاری با دیگران، استفاده از توان ذهن و جسم برای برقراری ارتباط با دیگران و درک بهتر آنان، رشد و توسعه روابط بین فردی و رفتار دوستانه با دیگران. در حقیقت ایجاد روابط سالم یا به دیگر سخن ” سیاست برقرار کردن رابطه” یک توان خاص و ارجمند است که هوش اجتماعی نام دارد (رضایی و خلیل زاده، 1388؛ بوزان[3]، 1384). سیلورا[4] و همکاران نیز، هوش اجتماعی را شامل ابعاد پردازش اطلاعات اجتماعی، مهارت اجتماعی و آگاهی اجتماعی می دانند. پردازش اطلاعات اجتماعی بر توانایی درک و فهم و پیش بینی رفتار و احساسات تاکید می کند و توانایی فهم پیامهای کلامی و غیرکلامی در روابط انسانی، درک پیامهای پنهانی و نیز پیامهای آشکار می باشد. بطور کلی هوش اجتماعی به ما در درک بهتر و پیش بینی جنبه های مختلف زندگی و سازگاری با آنها کمک می کند (رحیمی و افتخار، 1395؛ سیلورا[5]، 2001). ثرندیک[6] روانشناس دانشگاه کلمبیا و نخستین کسی که مفهوم هوش اجتماعی را طرح نمود، بیان می کند: هوش اجتماعی به طور مکرر در مهد کودکها، زمین بازی، سربازخانه ها، کارخانجات و سالن های حراج، خودنمایی می کند اما در شرایط و استاندارد آزمایشگاهی نمی توان آن را یافت (رحیمی و افتخار، 1395؛ بوزان، 2002). گلمن[7] نیز هوش اجتماعی را توانایی درک و مهار هیجانات و احساسات در جهت کمک به فعالیتهای فکری، تصمیم گیری و ارتباطی بیان می کند و معتقد است هوش اجتماعی بالا باعث می شود افراد راحت تر با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. بر این اساس فرد می تواند به خوبی در جمع حاضر شود و دیگران را به سمت خود جلب نماید و حمایت دیگران را به دست آورد (رحیمی و افتخار، 1395؛ گلمن، 1998). بر اساس نظر کوهن[8] هوش ـ هیجانی و اجتماعی ممکن است از هوش شناختی مهم تر باشند، زیرا بسیاری از یادگیری ها نیازمند داشتن مهارتهای اجتماعی و هیجانی می باشند و نیز افراد را برای روابط اجتماعی، تصمیم گیری و خلاقیت، یاری می رساند (رحیمی و افتخار ، 1395؛ بهرامی، 2011). بارون[9]، هوش اجتماعی را قابل رشد می داند و براین باور است که با استفاده از آموزش می توان آن را گسترش داد و هوش هیجانی ـ اجتماعی را آمیزه ای از شایستگی، مهارت ها و تسهیل کننده هایی می داند که رفتار هوشمندانه را تحت تأثیر قرار می دهد (رحیمی و افتخار، 1395؛ یارمحمدیان و شرفی راد، 2011). به طور کلی دو مکتب مجزا به هوش اجتماعی می پردازند نخست مکتب روان شناسی است که هوش اجتماعی را یک توانمندی می داند و دومین مکتب آن را از حوزه اختصاصی روان شناسی خارج کرده و وارد حوزه علوم اجتماعی و سازمانی کرده است. (رضایی و خلیل زاده، ۱۳۸۸). برخی پژوهشگران، نقش هوش اجتماعی را تا 80% و نقش هوش منطقی را ـ در زندگی و رهبری سازمانها ـ تنها 20% میدانند (بهزادی و اسماعیلی زاده، 1394؛ سرفرازی و معمارزاده، 1389). گودرزی (1384) عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم ایران نیز در مورد نقش هوش اجتماعی، می گوید: «افرادی که از هوش اجتماعی بالایی برخوردار هستند باید بتوانند از تمام قدرت مغزی و جسمانی خود استفاده کنند تا بتوانند با بقیه ارتباط موثری برقرار کنند. هوش اجتماعی باید بتواند هنر کنار آمدن را در اوج درگیری ها و مذاکرات و اشتباهات دریابد» (رضایی و خلیل زاده، 1388).
در انتها می توان گفت، افراد در موقعیتهای اجتماعی بهسبب تفاوتهای فردی، یکسان عمل نمیکنند که این تفاوتهای فردی در ادبیات روانشناسی، به هوش اجتماعی اشاره دارد. افزون بر آن، سازمانها نیز برای موفقیت و کامیابی به آمیزهای از مهارتهای فنی، تواناییهای شناختی و ویژگیهای شخصیتی نیروی انسانی خود نیاز دارند و مسائلی همچون: درک دیگران، جهتگیریهای مشتریمدار و رشد فردی را در اولویت قرار میدهند و از همان ابتدا در گزینش کارکنان و آموزش آنها بر مهارتهای فنی و ویژگیهای شخصیتی تأکید دارند (بهزادی و اسماعیلی زاده، 1394؛ فریدی، 1391).
توجه:
برای دانلود فایل کامل ورد لطفا اقدام به خرید نمایید.
لینک دانلود فایل بلافاصله پس از خرید بصورت اتوماتیک برای شما ایمیل می گردد.
به منظور سفارش تحقیق مرتبط با رشته تخصصی خود بر روی کلید زیر کلیک نمایید.
سفارش تحقیق
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.